نمونه پرسشهای نظری

بهتر است شامل موارد ذیل باشد

طرح پرسش با پاسخ کوتاه

طرح پرسش با پاسخ بلند

طرح پرسش چهار گزینه ای

طرح پرسش با جای خالی

طرح پرسش با پاسخ نمودار

طرح پرسش به صورت مسئله 

ادامه نوشته

نمونه پرسشهای عملی

بهتر است شامل موارد ذیل باشد.

طرح یک نامه ناقص و کامل کردن آن با توجه به معلومات هنر جو

طرح یک نامه ناقص با ارایه کلمات مناسب و کامل کردن آن توسط هنرجو

طرح یک نامه درهم و مرتب کردن آن توسط هنرجو

نوشتن نامه با موضوع مشخص توسط هنرجو همراه با برگه استاندارد نامه که پیوست برگه آزمون باشد

ادامه نوشته

 آشـنايـي بـا :  اصطلاحات و واژه‌هاي اداري

( برداشت از جزوه جناب استاد ايرج تبريزي برای بهر ه مندی عموم علاقه مندان عزیز )

آشنايي مخاطبان محترم اين وبلاگ با واژه‌هاي نامه‌نگاري يا اصطلاحات اداري بسيار مغتنم و ضروري بوده و خالي از لطف نيست. از اين رو به ترتيب حروف الفباي فارسي و به‌طور مختصر به شرح برخي از آنها مي‌پردازيم :

آييـن‌نـامـه

 مجموعة مقرراتي است كه هر مؤسسه اعم از عمومي‌ يا خصوصي به‌منظور تنظيم امور مؤسسة خود تهيه و تدوين مي‌كند. همچون آيين‌نامه‌هاي مؤسسات دولتي، انجمن‌هاي محلي، احزاب، شركت‌ها، آموزشگاه‌ها و جز آن.

ابـلاغ

 ابلاغ، در لغت به معناي رساندن است؛ رساندن نامه يا پيامي‌به كسي يا كساني، اما در اصطلاح اداري و قضايي كاربردهاي مختلفي دارد. در اصطلاح اداري، حكمي‌است كه از مقام بالا به مقام پايين‌‌تر، به‌منظور انتصاب، مأموريت و غيره نوشته مي­شود. در اصطلاح قضايي و حقوقي عبارت است از : ”تسليم رونوشت حكم غيابي به محكوم عليه غايب يا قائم مقام قانوني او” (فرهنگ معين).

 ابلاغ گاه به‌صورت ”ابلاغيه” نيز به‌كار مي‌رود كه نادرست است، چون در فارسي تك واژ مؤنث نداريم. كلمة ابلاغ، گاه در نامه‌ها و به‌ويژه در پايان‌نامه‌ها، به معناي اعلام و رساندن، در عبارت‌هايي همچون : ”ابلاغ فرماييد” ، ”امر به ابلاغ فرماييد” نيز به‌كار مي‌رود.

ارزش‌يـابي

 ارزشيابي، واحدي است در اداره كه مسؤوليت رسيدگي به چگونگي كار و وضع كاركنان و شكايات رسيده به آن اداره را بر عهده دارد. گاه به جاي ارزشيابي، ارزيابي به‌كار مي‌رود كه به‌اين معنا درست نيست.

اسـاس‌نـامـه

 قانوني است كه براي ادارة هر انجمن، مجلس يا سازماني اجتماعي، سياسي و فرهنگي تنظيم مي‌شود، يا مجموعة مواد يا ويژگي‌هايي است كه براي تشكيل شركت، حزب يا انجمني تنظيم مي‌شود.

استـناد

 اين كلمه عربي و مصدر لازم و در لغت به معناي پشت دادن، توجه يا تكيه كردن به موضوع يا مطلبي است و براي توجه دادن ارباب رجوع به مقررات مورد استناد به‌كار مي‌رود.

اعـلام

 اعلام، به معناي ”آگاهانيدن” و ”آگاه كردن” و ”شناساندن” است و با افعال ”مي‌دارد” و ”مي‌نمايد” و ”مي‌كند” و ”مي‌شود” و ”مي‌گردد” به‌كار مي‌رود. ”اعلام نظر” هم زماني به‌كار مي‌رود كه فرستنده براي اجراي كار، نياز به نظر مشورتي شخص ثانوي دارد  و با ذكر آن از مخاطب يا مقام بالاتر نظرخواهي مي‌كند.

انديـكاتور (= نامه‌نـما)

 خوشبختانه براي اين كلمة فرانسوي، فرهنگستان زبان و ادب فارسي اخيراً ”نامه‌نما” را برساخته است، گرچه در نظر اول معناي جامعي ندارد. در اصطلاح اداري، انديكاتور يا نامه­نما دفتري است كه تاريخ و شماره و خلاصة نامه­هاي وارد و صادر در آن ثبت و شمارة ترتيب دفتر به روي نامه‌ها زده مي‌شود.

ايندكـس (= نمـايه)

 خوشبختانه براي واژة ايندكس نيز فرهنگستان واژة ”نمايه” را ساخته است. اين واژه انگليسي است و معناي شاخص و فهرست را نيز مي‌دهد. در تداول اداري ”اندكس” تلفظ مي‌شود. و نيز دفتر راهنمايي است كه نامه‌هاي ثبت شده در دفتر ”نامه‌نما” براساس شماره‌هاي خاص در آن شماره‌گذاري مي‌شود و جست‌وجوي نامه از طريق آن به سهولت صورت مي‌گيرد.

ايـفاد

 ايفاد از باب افعال است و از ”وفد” به معناي ”به رسولي آمدن نزد كسي” گرفته شده است. ”افاده” هم از اين خانواده است. ”وافد” اسم فاعل آن و به معناي ”اينده” و ”به رسولي رونده” است. ايفاد در لغت به معناي فرستادن و روانه كردن است.

بـازرسـي

 بازرسي، رسيدگي به وضع سازمان‌هاست كه يا از طرف بازرسي كل كشور انجام مي‌پذيرد، يا از طرف خود سازمان، يك يا چند تن به‌صورتي از پيش تعيين شده يا سرزده و بي‌خبر، به امور مربوط به شكايات مطرح شده، دربارة آن سازمان يا كاركنانش صورت مي‌پذيرد.

بـايـگانـي

 بايگاني از واژه‌هاي مصوب فرهنگستان سابق است (به‌جاي آرشيو) و به­معناي مكاني است كه در آنجا نامه­­ها و اسناد دولتي يا خصوصي را نگهداري مي‌كنند تا در موقع نياز به آساني بتوان به آنها دسترس پيدا كرد. البته اخيراً رايانه در بسياري مواقع پاسخگوست و نيازي به مراجعه به بايگاني و ملاحظة اصل نامه احساس نمي‌شود.

بخش

 بخش، مجموعه‌اي كوچك‌تر از اداره است كه زيرنظر آن كار مي‌كند و ممكن است خود شامل چند زير مجموعة ديگر با عنوان ”دايره” باشد.

پـاسـخ

 پاسخ يا در پاسخ، اصطلاحي است نزد يك به ”عطف” (عربي) يا ”بازگشت” (فارسي)، كه هنگام جواب دادن به نامة اداري يا شخصي به كار مي‌رود. البته ”عطف” ، گاه، توجه دادن مخاطب به نامه‌اي است و ممكن است معناي ”بازگشت” يا ”پاسخ” را دربر نداشته باشد. برخي اوقات به جاي كلمة ”پاسخ” (فارسي) ، ”در جواب” هم نوشته مي‌شود.

پـيـرو

 اين كلمه از دو جزء ”پي” (اسم) و ”رو” (بن مضارع) ساخته شده و صفت فاعلي مركب مرخم به معناي ”به دنبال رونده” است. وقتي نامه يا نامه‌هايي به جايي فرستاده مي‌شود و پاسخ دريافت مي‌گردد، در نامه يا نامه‌هاي بعدي از لفظ ”پيرو” استفاده مي‌كنند. مثلاً مي‌نويسند : پيرو نامة شمارة 4287 تاريخ 12 بهمن 80 به اطلاع يا به استحضار مي‌رساند :

يا : پيرو نامه‌هاي شمارة 21756 و 97142 ، به تاريخ 25 بهمن و 30 اسفند 80 به اطلاع مي‌رساند :

پـي نـوشـت

از دو جزء ”پي” (اسم) و ”نوشت” (فعل ماضي سادة سوم شخص) ساخته شده است. يعني صفت مفعولي مركب مرخم (كوتاه شده) است كه به معناي ”پايين نوشته شده” ، يعني مطلبي كه در پايين نامه نوشته شده به كار مي‌رود.

پيـوسـت

 واژه‌اي فارسي است، لكن برخي كاربرد آن را غلط مي‌دانند، زيرا اين كلمه مصدر مرخم و به مفهوم ”پيوستن” و ”الحاق نمودن” (مصدر ساده و مركب) است و بهتر است آن را به جاي ضميمه به كار نبريم. مترادف اين واژه، ”ضميمه” ، ”منظم” و ”به انضمام” عربي است. برخي از كلمة ”به همراه” استفاده مي‌كنند.

تشـكيـلات

 به مجموعه‌اي هماهنگ و موزون كه سلسله مراتب، هدف و وظايف و ارتباطات معيني دارا باشد، تشكيلات گفته مي‌شود.

تـصويـب

 مصدر متعدي عربي و به معناي ”صواب شمردن” ، ”راست و درست دانستن” ، ”به درستي خبري حكم كردن” است. اين واژه نيز، هم خانواده با ”مصوب” و ”مصوبه” است كه البته ”مصوبه” به پيروي از اسم مؤنث عربي در فارسي آمده و كاربرد آن به لحاظ آنكه در فارسي تك واژ مؤنث نداريم، نادرست است ولي به سبب كاربرد مكرر آن نمي‌توان آن را نادرست انگاشت ولاجرم بايد آن را پذيرفت. اين كلمه هنگامي‌به كار مي‌رود كه مي‌خواهند مطلبي را به‌صورت قانوني و لازم الاجرا درآورند و مي‌گويند : ”به تصويب رسيده” يا ”تصويب شده” است.

تلـفنگرام

 واژه‌اي فرانسوي است و به معناي ”مخابره” يا اعلام خبر است كه به منظور تسريع در كار به وسيلة تلفن بيان مي‌شود تا گيرنده آن را بنويسد. در زمان حاضر دستگاه ”دورنگار” (فاكس) كاربرد ”تلفنگرام” را محدود كرده است.

تلكـس

 اين واژه هم فرانسوي و نام دستگاهي است كه به وسيلة آن، پيام نوشتاري به‌صورت مستقيم بين دو مشترك مبادله مي‌شود يا به پيامي‌گفته مي‌شود كه از طريق دستگاه تلكس مخابره مي‌شود.

تلگـراف

 واژه‌اي فرانسوي و نام دستگاهي است كه به وسيلة آن، پيامي‌را از راه دور مخابره مي‌كنند و آن مركب از دستگاه فرستنده و دستگاه گيرنده و سيم هاي رابط است.

تلگرافي

 اين تركيب، صفت نسبي و منسوب به تلگراف است كه از واژة فرانسوي تلگراف و حرف ”ي” فارسي ساخته شده است. در اصطلاح به مفهوم ”شيوه تلگراف يا وسيلة تلگراف” است و بيشتر وقتي به كار مي‌رود كه كوتاه كردن صحبت يا سرعت در عمل مورد نظر باشد.

تلگـرام

 واژة فرانسوي و به مفهوم مطلب و پيامي‌است كه به وسيلة دستگاه ”تلگراف” مخابره مي‌شود.

حسـابـداري

 دايرة رسيدگي به دخل و خرج هاي هر سازمان را كه زير نظر حسابدار و به كمك يك يا چند تن ديگر، اداره مي‌شود، حسابداري مي‌گويند. مسؤوليت رسيدگي به كلية حسابهاي مالي هر اداره بر عهدة ”ذي حساب كل” آن اداره است.

دايـره

 جزيي از بخش به شمار مي‌رود كه زيرنظر مستقيم مسؤول بخش، وظايف تعيين شده را انجام مي‌دهد.

دبيـرخـانه

 دبيرخانه، واحد اداري مشخصي است كه ادارة امور دفتري را براساس روشهاي تدوين شده برعهده دارد. وظيفة مهم دبيرخانه، نظارت برنامه‌هاي رسيده و ثبت و توزيع نامه‌هاي وارد يا صادر شده است. دبيرخانه ممكن است به روش ”متمركز” ، ”غيرمتمركز” يا ”نيمه متمركز” اداره شود. (براي اطلاع بيشتر مي‌توان به كتاب : ”ادارة امور دفتري” نوشتة سيدابراهيم علن از مجموعه انتشارات ”مركز آموزش مديريت دولتي” مراجعه كرد.

دستـورالعمل

 نوشته­اي است كه چگونگي اجراي كار و وظيفة رده هاي پايين تر را در اداي وظايف اداري و مأموريت ها بيان مي‌كند. دستورالعمل، بررسي جزئيات و مسؤوليت ها و طريق اجراي آنهاست. دستورالعمل در حقيقت، دستور و شيوة چگونگي اجرا كردن آيين نامه‌ها و مقررات اداري است. ناگفته نماند كه تركيب ”دستور” (فارسي) با ”عمل” (عربي) درست نيست، لكن اين تركيب سال هاست به كار مي‌رود و ديگر نمي‌توان آن را از زبان فارسي بيرون راند. فارسي اين كلمه ”دستور كار” است كه به لحاظ معنا ، جامع نيست.

دورنـگار (فاكس)

 دورنگار معادلي است كه فرهنگستان زبان و ادب فارسي براي واژة فاكس اروپايي تصويب و پيشنهاد كرده است. دو معادل ديگر اين واژه ”نمابر” و ”دورنويس” است. دورنگار دستگاهي است كه تصوير هرگونه نوشته و نقشي را با داشتن رمز طرف مقابل براي دستگاه مشابه خود مي‌فرستد.

ذي حسـاب

 ارجح ترين فرد در رسيدگي به حساب و كتاب پولي و هزينه هاي هر مؤسسه را ”ذي حساب” و حوزة مربوط به وي را ”ذي حسابي” مي‌گويند.

راهـكار

 برنامه و ارائة طريقي را كه به منظور حل و فصل كاري پيشنهاد مي‌شود، راهكار مي‌نامند.

رده

 واژه‌اي فارسي و به معناي دسته و طبقه است و در اصطلاح اداري به سطحي از سطوح تشكيلاتي هر مجموعه مي‌گويند كه تحقق وظايف و مأموريتهاي محول را بر عهده مي‌گيرد.

رئيـس

 فردي را كه مسؤوليت مستقيم هماهنگ سازي مسؤولان و سياست هاي هر سازمان و مؤسسه را با حكم مقام برتر بر عهده دارد، رئيس اداره يا سازمان مي‌گويند. البته در برخي موارد وظايف رئيس فراتر از عرف است. مثلاً رئيس سازمان صدا و سيما را كه مقام معظم رهبري تعيين مي‌كند، نمي‌توان با رئيس فلان اداره قياس كرد. در اين قبيل موارد رئيس تا حد وزير شناخته مي‌شود. نوشتن كلمة ”رييس” نادرست است، چراكه اولاً ”رئيس” عربي است و طبق قاعده چنانچه پيش از همزه­ حرف مفتوح و پس از آن ”اي” كشيده باشد، همزه روي پاية خود ثابت مي‌ماند. ثانياً همزه در كلمة ”رئيس” در ريشة كلمه است و تبديل به ”يا” نمي‌شود.

سرپـرسـت

 مسؤول موقت هر سازمان را در زماني كه رئيس آن مؤسسه انتخاب نشده است، سرپرست مي‌گويند. البته به مسؤولان ثابت برخي مؤسسات نيز سرپرست گفته مي‌شود.

سنـد

 هر مطلب و نوشته و مدركي كه بتوان به آن اعتماد و استناد كرد، به‌ويژه نوشته‌اي كه از پشتوانة قانوني و اجرايي برخوردار است، سند مي‌گويند. سند را به سند عادي و رسمي‌مي‌توان تقسيم كرد. نوشته‌اي كه در مرجعي ذي صلاح تنظيم نشده باشد، ­”سند عادي” و نوشته‌اي را كه در مرجعي صلاحيت دار تنظيم شده باشد، ”سند رسمي” مي‌گويند.

 در تعريفي ديگر : اسنادي را كه درخور طبقه بندي و حفاظت باشد، اسناد رسمي‌مي‌نامند. قبلاً اشاره كرديم كه قانون مدني كشور در مادة 1284 خود سند را اين گونه تعريف كرده است :

”سند عبارت است از هر نوشته‌اي كه در مقام دعوي يا دفاع قابل استناد باشد. ”

كه البته‌اين ماده قانون در زماني به تصويب رسيد كه نوار و فيلم و ساير موارد سند، تلقي نمي‌شده است. چه بسا امروزه مداركي نظير ارائة فيلم و نوار به دادگاه سند تلقي شود و درخور نفي يا اثبات باشد.

شـرح وظـايـف

 تعيين و تبيين حدو وظايف، اختيارات و مسؤوليتهاي هر جزو اداري را با توجه به اهداف هر مجموعه كه در قالب ضوابط و مقررات و قوانين مربوط باشد، شرح وظايف مي‌نامند.

طـرح

 به هرگونه پيشنهاد براي اجرا شدن برنامه يا رفع مشكلي، طرح مي‌گويند. در هر طرح بايد به اجرايي بودن و مقرون به صرفه بودن آن التفات كرد.

ضـابطه يا ضوابـط اداري

 چارچوب و مقررات و حدود تعيين شده براي امور گوناگون هر سازمان و مؤسسه را كه مراجع يا مقامات ذي صلاحي در نظر گرفته اند، ضابطه يا ضوابط اداري مي‌نامند.

عطـف (بازگشت)

عطف، واژه‌اي عربي و مصدر لازم به معناي مايل شدن به چيزي و برگشتگي و بازگشت است. معادل فارسي آن ”بازگشت” يا ”در بازگشت” است. در اصطلاح اداري، هرگاه نامه‌اي از طرف اداره‌اي رسيده باشد و ما بخواهيم به آن پاسخ دهيم يا استناد كنيم يا توجه مخاطب را به آن جلب كنيم، مي‌نويسيم : ”عطف به نامة شمارة …… تاريخ …… كه مي‌توان به جاي كلمة ”عطف” (عربي) ”بازگشت” (فارسي) نگاشت، كه پيش تر هم اشاره كرديم.

قـائـم مقـام

 فردي را كه در غياب رئيس يا مسؤول هر سازمان و مؤسسه عهده دار تمام يا قسمتي از اختيارات وي مي‌شود، قائم مقام مي‌نامند.

كـارگـزينـي

 بخش مهمي‌از هر سازمان كه پرونده هاي كاركنان و امور مربوط به آنان از قبيل رسيدگي به حقوق، ترفيع پايه، تعيين و اعلام محل خدمت، مرخصي ها و كارهايي از اين دست را در اختيار دارد و در چارچوب قانون و زير نظر مقام بالاتر به‌اين امور مي‌پردازد، كارگزيني ناميده مي‌شود.

كميـسيون

 كميسيون، واژه‌اي فرانسوي است و به معناي مجموعة افراد منتخب هر سازمان يا تشكيلات است كه براي بررسي و دنبال كردن موضوع يا مسئله‌اي خاص گردهم مي‌آيند.

گـردش كـار

 شروع و بررسي و تجزيه و تحليل كارهاي انجام شده دربارة برنامه‌اي ويژه را كه همراه با پيشنهاد براي تصميم مقتضي به ردة بالاتر مي‌فرستند، ”گردش كار” مي‌نامند.

لايـحه

 پيش نويس قوانين تسليم شده از طرف هيئت دولت به مجلس را ”لايحه” مي‌نامند. تا زماني كه‌اين لوايح به تصويب مجلس نرسيده است، ”لايحه” نام دارد، اما پس از آن ”تصويب نامه” است.

مـأمـوريـت

 تكليف يا تكاليف كلي را كه از طرف مراجع ذي صلاح به‌صورت شفاهي يا كتبي و به منظور بررسي و اجراي كاري به فرد يا تشكيلاتي معين داده مي‌شود، مأموريت مي‌گويند.

مـتـبـوع

 واژه‌اي عربي و اسم مفعول و به معناي ”پيروي شده” يا ”تبعيت شده و اطاعت شده” در برابر ”تابع” است كه همراه كلمه هايي چون : اداره، وزارت، دولت، كشور و رياست به كار مي‌رود، نظير : ادارة متبوع، وزارت متبوع، كشور متبوع، رياست متبوع و غيره . بديهي است املاي اين كلمه نبايد با واژة ”مطبوع” (دلپسند) اشتباه شود.

مـديـريـت

 در برخي سازمان‌ها و مؤسسات، واحدهاي اداري گوناگوني. مسؤوليت حوزه‌اي مشخص را با شماري كارمند و زير نظر رئيس يا مسؤول آن مؤسسه بر عهده دارند كه‌اين واحدها را مديريت و مسؤول آنها را مدير مي‌نامند.

 نبايد فراموش كرد كه كلمات : ”مديريت” ، ”معاونت” ، ”رياست” ، ”فرماندهي” و نظاير آن مصدر است و نبايد آنها را براي اسم ذات (شخص) به كار برد و قبلاً هم اشاره كرديم.

مسـؤوليت مستـقيم يـا غـيرمسـتقيم

 هرگاه مسؤول و مقام بالاتر بدون واسطه، در كار و برنامة رده هاي پايين تر مداخله و نظارت كند و امر و نهي نمايد، مسؤوليت مستقيم و اگر با واسطه و غيرمستقيم بر كار زيردست خود نظارت كند، مسؤوليت غيرمستقيم دارد.

مصـوب / مصـوبه








 مصوبه، اسم مفعول و مؤنث مصوب است و در اصطلاح هرگونه قانون يا مطلبي را كه در مجلس يا شورايي لازم الاجرا تشخيص مي‌دهند و ابلاغ مي‌كنند، مصوبه مي‌نامند. براي اين اصطلاح، صورت جمع، يعني ”مصوبات” هم مي‌گويند. اشاره كرديم كه در فارسي تك واژ مؤنث نداريم لكن اين كلمه در فارسي جا افتاده و چاره‌اي جز پذيرفتن آن نيست.

بنویسیم/ ننویسیم

آنچه فرهنگ ما را زنده نگاه داشت ، زبان مادری مان است پس تلاش کنیم زبان مادری خود را پاس داریم و تا می توانیم از واژه های زبان خودمان بهره ببریم و با آنها گفتگو کنیم و بنویسیم.
  ننویسیم                                    بنویسیم                                                 اخذ                                                        دریافت اخطار                                                     هشدار اخیر التاسیس                                         نو بنیاد _ نو ساز اخیرا                                                     به تازگی ارزاق                                                    خوار و بار ارکستر                                                  هم نوازی از آن روز به بعد                                        پس از آن روز از بین بردن                                             از میان بردن از جانب                                                 از سو ی از جمله                                                 از دسته _ از آنگونه از حیث                                                  از دید از طرف دیگر                                           از سو ی دیگر از طریق                                                از راه از قدیم                                                 از دیر باز ازدواج                                                  زنا شویی اساس                                                 بنیاد استبداد                                               تک سالاری _ خودکامگی استحضار                                             آگاهی استحقاق                                            شایستگی _ سزاواری استدعا می کنم                                   خواهش می کنم،درخواست می کنم استراتژ ی                                           راهبرد استراحت کردن                                    آسودن _ دراز کشیدن استراق سمع                                      شنود استرداد                                             واپسداد استشهاد                                           گواهی استعفا                                              کناره گیری استفاده از                                          به کار گیری استقامت                                           پایداری استقبال                                              پیشباز انتخاب                                                گزینش انتخابات                                              گزیدمان انتصاب                                               گماشتن _ گمایش انتظار                                                 چشمداشت انتظار می رود                                      پیش بینی می شود انتقاد کردن                                         خرده گیری _ خرده گرفتن انتقام                                                 تلافی _ کینخواهی انجماد                                                یخ زدن انزوا                                                   گوشه گیری انسجام                                              هماهنگی انشاء الله                                            به امید خدا انصراف دادن                                        کناره گیری کرد انعطاف                                               نرمش انعقاد خون                                           لختگی خون انعکاس                                               بازتاب انفجار                                                 پکیدن _ پکش انفرادی                                               تنهایی انفصال                                                 جدایی انهار                                                    رودها انهدام                                                  نابودی انواع                                                    گونه ها اهتمام                                                 کوشش اهدا کردن                                             پیشکش کردن اواسط                                                  میانه ها اوباش                                                   نا کس اول                                                      نخست اکثر قریب اتفاق                                      بیشتر اکثرا                                                    بیشتر ایاب و ذهاب                                         رفت و آمد ایام                                                    روزها ایجاد اشتغال                                       کار آفرینی ایده آل                                                آرمانی ایرانی الاصل                                        ایرانی تبار ایرانیت                                               ایرانی گری ایمان                                                 باور _ باور داشت این طور                                              اینگونه ایندکس                                             نمایه آباژور                                                 نورتاب آخر الامر                                            سر انجام آخر                                                   پایان آخرت                                                رستاخیز آخرین                                               واپسین آرشیو                                               بایگانی آزمایشات                                          آزمایش ها آسانسور                                           بالا بر / آسان بر آن را باطل کردم                                  آن را تباه کردم آنطور                                                آنگونه آنوقت                                                آنگاه با اصل و نسب                                    با ریشه با تقو ی                                             پرهیز گار بارز                                                   آشکار _ پدیدار باطنی                                               درونی باعث                                                مایه باعث عبرت دیگران                               مایه پند دیگران باقیمانده                                            مانده بالاجبار                                            به ناچار بالاخص                                           به ویژه بالقوه                                             نهفته _ خفته بالکن                                             ایوان بحبحه                                            هنگامه بحث و تبادل نظر                               گفتمان بحران                                             چالش بخیل                                              چشم تنگ بد جنس                                         بد نهاد بدن                                                تن بدو                                                 آغاز بسط                                               گسترش بسهولت                                          به آسانی بشارت دادن                                      مژده دادن بشاش                                             خندان بشر                                                 آدمی بصیرت                                              بینش بعد                                                  پس بعدها                                               در آینده بعضا                                                گاهی بعضی اوقات                                      هراز چند گاهی بعضی                                              برخی بعضی مواقع                                      گاهی بعضی وقتها                                       گاهی بعید                                                 دور بلا تکلیف                                          بی برنامه بلاغت                                              شیوایی به تدریج                                            کم کم به حق                                               به سزا به خصوص                                          به ویژه به سرعت                                          با شتاب به طور قطع                                        بی گمان به عبارتی                                          به گفته ای به علاوه                                            افزون بر آن به قول                                              به گفته به منظور                                           برای به موازات                                          هم راستا به نحو                                              به گونه به هر حال                                        به هر روی به همین خاطر                                   از این رو به همین دلیل                                   از این روی به هیچ عنوان                                   به هیچ روی به واقع                                           به راستی بی اعتبار                                        بی ارزش بی بضاعت                                      تهی دست بی تدبیر                                         نا بخرد بی حد و حصر                                  بی اندازه بی خبری                                        نا آگاهی بی رحم                                          سنگدل بی رقیب                                         بی مانند بی روح                                           بی جان بی شعور                                        نادان بی عدالتی                                     بی دادگری بی فایده                                         بیهوده بی نظمی                                      نا به سامانی بیش از حد                                     بیش از اندازه بیعانه                                           پیش پرداخت بین                                              میان بینهایت                                         بیکران پاراگراف (لاتین)                               بند پارتیشن                                       دیوارک پاساژ(فرانسوی)                             تیمچه پاسپورت                                       گذرنامه پاورقی                                          زیرنویس پرثمر                                            پربار پروژکتور                                         نور افکن پروسه                                          فرآیند پستچی                                        نامه رسان پلیس                                            شهربانی پمپ                                             مکنده تا به حال                                       تاکنون تابعیت ایران                                   شهروندی ایران تاجر                                             بازرگان تارک دنیا                                       جهانرها تاسف بار                                      اندوه بار تاسیس                                         راه اندازی تبریک                                            شادباش _ شاباش تبعات                                            پیامدها تبعیت                                            پیروی تجاوز                                            دست درازی تجزیه وتحلیل                                  موشکافی تجهیزات                                        ساز و برگ تحقیق                                         پژوهش تحول                                           دگرگونی استقرار                                           برپایی استقلال                                         خودسالاری استهلاک                                         فرسایش استیجاری                                       کرایه ا ی اسرار                                              رازها اسراف                                             ریخت و پاش اسطوره                                           افسانه اسم                                                 نام اسکله                                               باراندا ز اشاعه                                              گسترش اشتباها"                                           ندانسته اشعار                                              سروده ها اصطلاحات                                          واژگان اصطلاک                                            سایش اصفهان                                             اسپهان _ اسپاهان اصل                                                 ریشه – بن - بیخ اضطراب                                            پریشانی اطراف                                              گوشه ها _ کناره ها اطریش                                             اتریش اطلاع                                              آگاهی اعتدال                                             میانه ر و ی اعدام کردن                                       سر به نیست کردن اعیاد                                               جشن ها اغلب                                              بیشتر افتخار                                             سربلندی افراد                                              کسان اقلیت                                            کمتری الان                                               اکنون الی یا لغایت                                      تا اما                                                  ولی امام                                                پیشو ا امام جماعت                                     پیشنماز امتحان                                             آ زمو ن امتداد                                              راستا امثال                                              همانند امرار معاش                                      گذران زندگی تخریب                                             ویرانی تخلیه                                              تهی سازی تخمین                                             برآورد تداوم                                               ادامه تدبیر                                               راهکار تذکر                                                یادآوری _ گوشزد تربیت                                              پرورش ترجمه                                             برگردان ترقی                                               پیشرفت ترمینال                                             پایانه ترویج                                               گسترش تست                                               آزمایش تسکین                                             آرامش تشویق                                             دلگرمی تشکر                                               سپاسگزاری تصادف                                              برخورد تصحیح کردن                                      درست کردن تضاهرات                                            راهپیمایی تظاهر                                                خودنمایی تعادل                                                 ترازمندی تعجیل                                             شتاب کردن تعداد                                              شمار تعلیم                                             آموزش تفتیش                                           باز جویی تفحص                                            پیکاوی تفریق                                             کاهش تفکیک                                             جداسازی تقاضا                                              درخواست تقاطع                                             برشگاه تقدم                                                پیشینگی تقدیر یا قسمت                                 سرنوشت تقدیم کردن                                      پیش کش کردن تقرب                                              نزدیکی تقریبا                                              کم و بیش _ نزدیک به تقسیم                                           بخش تقلید                                              دنباله رو ی تقلیل                                             کاهش تقو ی                                             پرهیز گاری _ پرهیز تقویم                                              سالنامه تلف کردن                                         هدر دادن تمام امو ر                                          همه کارها تمام شده                                       پایان یافته تمامی                                           همگی تمایل                                             گرایش تمدن                                             شهریگری تمساح                                           سوسمار تملق                                            چاپلوسی تمنا                                             خواهش تمو ل                                            تو انگری تنفر                                               کینه تهدید                                             ترسانیدن تهمت                                              انگ تواضع                                             فروتنی توأم                                               همراه توبیخ                                              نکوهش _ سرزنش توزیع                                               پخش تونل                                                دالان – دالانه تکذیب کردن                                      دروغ شمردن تکریم                                               بزرگداشت ثبت نام                                           نام نویسی ثروت                                               دارایی جاده مواصلاتی                                راه دسترسی جاذبه                                            کشش جامع                                             فراگیر جثه                                              تنه جدار                                            پوسته جدال                                           کشمکش جدیدا                                          به تازگی جدیدالانتشار                                 تازه چاپ جدیدالتاسیس                               نو ساز _ تازه ساز جذب دانشجو                                 پذیرش دانشجو جراید                                           روزنامه ها جرح                                             زخم جرم                                             بزه جریمه                                          تاوان جزء به جزء                                     مو به مو جنس                                       کالا جوار                                         همسایگی جواز                                          پروانه چارت                                        نمودار چرا زحمت کشیدید؟                   چرا رنجه فرمودید؟ چراغ قوه                                  چراغ دستی چطور                                       چگونه حادثه                                      پیشامد حاضر                                       آماده حال که                                    اکنون که حالا                                        اکنون حامی                                      پشتیبان حاوی                                      در بر گیرنده حبس                                      زندان حتما"                                      بی گمان حد                                          مرز _ کران حداکثر                                     بیشینه حدس                                      گمان حدود                                       نزدیک حرارت                                      گرما حرام                                        ناروا حرف (الفبا)                               بند واژه حرف بی ربط                              سخن نادرست حرف زدن                                   سخن گفتن حرفه                                         پیشه حرم سرا                                    پرده سرا حرکت                                        جنبش حرکت کن                                   بجنب حریف                                        هم آورد حزن                                          اندوه حساب شده                               سنجیده حسابگر                                     دور اندیش حساس                                      دلنازک حسنه                                        نیک _ نیکو حسود                                        چشم تنگ حصار                                          دیوار _ بارو حفاظت                                       نگهداری حفره                                           سوراخ حق التدریس                                 آموزانه حقارت                                         خواری حقوق بگیر                                    مزد بگیر حلق                                            گلو حلقوم                                          خرخره _ خشک نای حلقوی                                          گرد حماقت                                          سبک مغزی حمایت                                           پشتیبانی حمل و نقل                                     ترابری حوزه                                              دامنه _ پهنه _ گستره حول و حوش                                     دور و بر حکم                                                دستور حیف که                                            افسوس که خارق العاده                                       شگفت انگیز خاطره                                              یادبود خجول                                              شرمسار خراب                                               ویران        بخش                                           تفسیم
  برخه                                           کسر
  پهلو                                            ضلع
 ریشه                                          جذر
رایانه                                           کامپیوتر
پرونده                                           فایل
گپ                                             چت
برخط                                          آن لاین
رایانامه                                       ایمیل
پیوند                                           لینک
وب گاه                                      وب سایت
پهنا                                          عرض
سه گوش                                مثلث
شیب ساز                               گریدر
هموار ساز                             بولدزر
افرازه                                   لیفتراک
خاک بردار                             لودر
کرایه سنج                            تاکسی متر
همچندی                              معادله
بار گنج                                کانتینر
پایانه                                  ترمینال
خرج                                 هزینه
خروج                                برونرفت         
خزانه                                 گنجینه
خسارت                               زیان
خسوف                                ماه گرفتگی
خسیس                                 کنس
خصومت                              دشمنی
خضوع                                افتادگی
خط آهن                               راه آهن
خلاص                                 رها
خلاصه                                 چکیده
خلاصی                                رهایی
خلافکار                                تبهکار
خلف وعده                             پیمان شکنی
خلقت                                   آفرینش
خلوص                                  نابی
خلیج                                     کنداب
خلیج فارس                             کنداب پارس
خلیفه                                    جانشین 
 خمس                                    پنج
خنجر                                    دشنه
خودرو کروک                     خودرو روباز
خودمختار                                      خودگران
خوشحال                                                  دلشاد
خوف برداشتن                     ترسیدن
خوفناک                             ترسناک
خیاط                                جامه دوز
خیال                                 گمان
خیال کردم                          پنداشتم
خیر مقدم                           خوش امد
دایم الخمر                           میخواره
دایم                                  همیشه
داخل                                 درون
دب اکبر                             خرس کوچک
دب اکبر                              خرس بزرگ
ارتباط                                 درباره
اسرع وقت                           هرچه زودتر
انظار عمومی                        پیش دیده همگان
این ارتباط                             این باره
هین خصوص                         دراین باره
در این مورد                           در این راستا
آخر                                     پایان
در حال توسعه                         رو به پیشرفت
در حال حاضر                         هم اکنون
حقیقت                                   به راستی
در راس                                 در بالای
در صورتی که                         چنانچه
در ضمن                               همچنین
در عوض                              در برابر
در عین حال                           در همان سان
در غیر اینصورت                    وگرنه
در قدیم                                 پیشتر ها
در مجموع                            رویهمرفته
در محذور                            در تنگنا
در نتیجه                             برایند اینکه
در نظر گرفتن                      به دیده داشتن
در هر حال                         به هر روی
در واقع                              به راستی
درس اول                            آموزه نخست
درک کردن                          پی بردن
دست آخر                            در پایان
دسته جمعی                          گروهی
دستجرد                               دستگرد
دستور جلسه                         دستور نشست
دستور قتل                           دستور کشتن
دستورالعمل                          دستور کار
دعا                                    نیایش
دعوت کردن                          فرا خواندن
دعوتنامه                               فراخوانه
دعوی کرد                            کتک کاری کرد
دفاع                                    پدافند
دفتر خاطرات                         دفتر یادبود
دفن کردن                             به خاکسپاری
دقیق                                    ریزیین
دلایل                                   انگیزه ها
دموکراتیک                            مرد سالارانه
دموکراسی                            مردم سالاری
دنیا                                      گیتی
دور باطل                              دور تباه
دکوراسیون منزل                     خانه ارایی
دیاگرام                                 نمودار
دیه                                      خونبها
دیکتاتور                               خود کامه
ذاتی                                    خدادادی
ذخیره                                  اندوخته
ذره                                     خرده
ذلت                                    خواری
ذکر کردن                             یاد کردن
ذکور                                   مرد ها
ذیل                                      زیر
ریوس مطالب                          سرنوشتار ها
رییس خانواده                         سرپرست خانواده
راحت                                  آسان
رادیوتراپی                            پرتو درمانی
راس ساعت                          سر ساعت
راسخ                                  استوار
راضی                                خوشنود
راندمان                               بهره وری
راه حل                                راه کار
راوی                                  گوینده
ردیف                                  رده
رزق                                   روزی
رسم الخط                             دبیره
رسوب                                ته نشین
رسوخ کردن                        رخنه کردن
رسول                               فرستاده
رشد کردن                          بالیدن
رضایت                            خوشنودی
رطوبت                             نم
رعب                               ترس
رعد                                آذرخش
رعشه                              لرزه
رعیت                             دهوند
رفاقت                            دوستی
رفراندم                          همه پرسی
 رفقا                              دوستی
رفیق                              دوست
رقابت                            چشم و همچشمی
رقص                            پایکوبی
روایت                           گفتار
روز بخیر                       روز خوش
روز تولد                        زادروز
رویت                            دیدن
زاهد                              پارسا
زاویه                            گوشه
زایدالوصف                    چشمگیر
زباله                             آشغال
زبان خارجی                   زبان بیگانه
زبان محاوره ای              زبان گفتاری
زحمت                          درد سر
زراعت                          کشاورزی
زلزله                            زمین لرزه
زنجان                           زنگان
زوال                             فروپاشی
زوج                             جفت
زکات                           هشت یک
زکام                            سرما خوردگی
زباد                             بسیار
سابق                            پیشین
سابقا                            پیشتر ها
سابقه                           پیشینه
ساحت                          پیشگاه
ساحل                           کناره
ساده لوح                      ساده نگر
سارق                          دزد
ساقط                           سرنگون
سال جاری                    امسال
سالاد                          سبزینه
سالم                           تندرست
سایت اینترنتی                تارنما
سایر                           دیگر
سایرین                        دیگران
سبزیجات                     سبزی ها
سبقت                          پیشی
سبوعانه                      ددمنشانه
سجاده                         جانماز
سخیف                                سبک
سد امیر کبیر                        بند امیر کبیر
سر                                    راز
سرحدات                             مرز ها
سرقت                                دزدی
سریع السیر                         تندرو
سعادت                              بهروزی
سعی                                 کوشش
سفاک                                خونریز
سقوط                                سرنگونی
سلاح                               جنگ افزار
سلاطین                            پادشاهان
سلام                                درود
سلامت باشید                      پایبند باشید
سلسله اشکانی                    دودمان اشکانی
سلسله جبال                       رشته کوه
سلطان                             پادشاه
سلطه                              چیرگی
سم                                  زهر 
 سمبل                              نماد
سمبلیک                            نمادین
سمعی بصری                    دیداری شنیداری
سمینار                            هم اندیشی
سند                                دستک
سنه                                سال
سه زربدر چهار                 سه در چهار
سهل الوصول                      آسان یاب
سهم                                 بهره
سهوا                               نداشتن
سوابق                             پیشینه
سوبسید                            یارانه
سوق الجیشی                    راهبردی
سیاح                            گردشگر
سیاسیون                        سیاستمداران
سیرجان                         سیرگان
سیفون                          آبشویه
شاعر                           سرآینده
شامل                           دربرگیرنده
شانس                          بخت
شاهد                           گواه
شایان ذکراست               گفتنی است
شب بخیر                    شب خوش
                                                                                                                    شباهت                      همانندی
شبیه                          مانند
شجاع                        دلیر
  شجره نامه                تبارنامه
شخصیت                    منش
شدیدا                       به سختی
شرارت                    پلیدکاری
شربت                      دوشاب
شرح وقایع                رویدادنامه
شرفیاب شدن              باریافتن
شروع                              آغاز
شریان                              سرخرگ
شط العرب                         اروندرود
شطرنج                            چترنگ
شعایر مذهبی                     آیین های مذهبی
شعبده بازی                       چشم بندی
شعر                                سروده
شعله                               اخگر
شعور                              خرد
شغل                               پیشه
شفا                                 بهبود
شق القمر                          ماه شکافی
شمسی                             خورشیدی
شهادت                            گواهی
شهادت داد که                    گواهی داد که
شهادت طلبانه                    جانبازانه
شوق                               شور
شوکت                              شکوه
شکایت                             گلایه
شکرگذاری                       سپاس گذاری
شیطان                             اهریمن
 شیمی                             کیمیا
شیوع                             گسیرش
صاحبنظر                        کاردان
صادق                            راستگو
صاعقه                          آذرخش
صاف                             هموار
صالح                             درستکار
صبح                              بامداد
صبحانه                          ناشتایی
صبور                            شکیبا
صحبت                          گفت و گو
صحرا                           بیابان
صحیح                          درست
صداقت                         راستی
صدف                          گوشماهی
صدمه                          آسیب
صراحت                       روشنی
صرفنظر                      چشم پوشی
صریح                         روشن
صعب العلاج                 بیدرمانی
صعودی                       افزاینده           
صف                           رسته
صفویه                          صفویان
صلاحدید                       روادید
صلاحیت                      شایستگی
صلح                            سازش
صلوات                        درود فرستادن
صمیمی                        خودمانی
صورت                         چهره
صیاد                            شکارچی
ضایع شده                      از میان رفته
ضایعات                           پسمان ها
ضخیم                              کلفت
ضد و نقیض                       ناسازگار
ضدعفونی                          گندزدایی
 ضرب المثل                      زبانزد 
ضرب و شتم                      لت و کوب
ضربان                             تپش
ضرر                               زیان
ضرورت                          پایستگی
ضروری                           بایسته
ضعف                              سستی
ضعیف                             ناتوان
ضمن انکه                        افزون بر انکه
ضمن تایید                        افزون بر درست شمردن
ضمیمه                            پیوست
ضیافت                            بزم
طاقت                              توان
طالع                               بخت
طایفه                              ویس
طباخ خانه                        آشپز خانه
طباخی                           آشپزی
طبخ                               پختن
طبق                              پایه
طبقه بندی                       دسته بندی
طبیب                            پزشک
طبیعت انسان                   سرشت آدمی
طرد شده                      رانده شده
طرز                           شیوه
 طرز تفکر                    بینش
طرفدار                        پیرو
طعم                           مزه
طرفین                        هر دو سو
طفل                           کودک
طلا                            زر
طلا فروش                    زر نگر
طلایی                         زرین
طلوع افتاب                   برامدن افتاب
طمانینه                        ارامش
طناب                          ریسمان
طهران                         تهران
طوس                          توس
طول                            درازا
طی کردن                      پیمودن
طیور                           پرندگان
ظالم                            ستمگر
ظاهر                           نما
ظاهر شدن                     پدیدار شدن
ظرفیت                         گنجایش
ظلم                             ستم
ظلمات                         تاریکی
ظن                             گمان
ظهر                            نیمرز
ظهور                           پیدایش
عابر بانک                     خود پرداز
 عابر                           رهگذر
عاجز                           درمانده
عادت                           خو
عادل                          داد گستر
عادلانه                       دادگرانه
عار داشتن                   ننگ داشتن
عازم                          رهسپار
عاقبت                         سرانجام
عاقبت به خیر                 نیک فرجام
 عاقل                         خردمند
عالم                           دانشمند
عالی رتبه                    والا جایگاه
عالیجناب                     بزرگوار
عامیانه                       تودگانه
عبا                            بالاپوش
عبادت                         پرستش
عبارتند                        بر این پایه اند
عبرت                          پند
عبور و مرور                 آمد و شد
عبور کردن                    گذشتن
عبوس                          ترشرو
عجب                           شگفت
عجز                            درمانی
عجله                            شتاب
عجولانه                        شتابزده
عدد                             شماره
عدل                             داد
عدم موفقیت                    ناکامی
عده ای                         شماری
عذر میخواهم                  پوزش میخواهم
عرصه                         پهنه
عرض اندام                   جلوه نمایی
عرض                         پهنا
عریض                        پهن
عزا                            سوگ
عزل                          برکناری
عصاره                       افشره
عصبانی                      خشمگین
عصبانی شدن                بر اشفتن
عصرباستان                  دوره باستان
عصر                          ایوار
عصرفن اوری               زمانه فن اوری      
عصیان                       سرکشی
عطف                        بازگشت
عظیم الجثه                  کلان پیکر
عظیم                         سترگ
عفو                          بخشش
عقاب                        شهباز
عقاید                        باور ها
عقب ماندگی              واپس ماندگی
عقب نشینی               واپس نشینی
عقربه                     شاهنگ
عقل                       خرد
عقلانیت                   خردمندی
عقیده                      باور
علائم                      نشانه ها
علاج                     درمان
علاقه                     دلبستگی
علاقه مند                دوستدار
علامت                  نشانه
علم بدیع                 دانش نو اوری
علم                       دانش
علنی شدن               آشکار شدن
علی ای حال            به هر روی
علیرغم                  با اینکه
علیه او شورید          بر او شورید
عمامه                    دستار
عمدا                      دانسته
عمده                      بزرگ
عمر                      زندگی
عمران                   آبادانی
عمق                     گودی
عمل                       کنش
عمله                      کارگر
عمودی                  ستونی
عمومی                  همگانی
عنوان                         سرنویس
عهد                           پیمان
عهدنامه                       پیمان نامه
عواقب                        پیامدها
عوام فریب                   مردم فریب
عودت دادن                   پس دادن
عوض کردن                 جابجاکردن
عکس العمل                  واکنش
عیال                           همسر
عیان                           آشکار
 عیب                          بدی
عید                            جشن
عیش و نوش                 خوشگذرانی
غارت                         تاراج
غافل از انکه                 نااگاه از انکه
غاالب مردم                  بیشتر مردم
غذا                           خوراک
غریب                        ناآشنا
غسل                        شست و شو
غصه                        غم
غلات                        جو و گندم
غلام                         برده
غلبه کردن                  چیره شدن
غلط                          نادرست
غلیظ                          چگال
غیر قابل اجرا               انجام ناپذیر
غیر قابل ارجاع                    برگشت ناپذیر
غیر قابل انعطاف                  نرمش ناپذیر
غیر قابل باور                       باورنکردنی
غیرقابل بخشش                    نابخشودنی
غیرقابل بیان                       ناگفتنی
غیر قابل تحمل                    برنتافتنی
غیرقابل درک                     درنیافتنی
غیرقابل دسترس                  دست نیافتنی
غیر قابل عفو                     نابخشودنی
غیر قابل فهم                     درنیافتنی
غیر قابل قسمت                  بخش ناپذیر
غیرقابل مقایسه                  سنجس ناپذیر
غیرقابل کنترل                  مهارگسیخته
غیر مرفه                       بینوا
غیرممکن                      نشدنی
فائق امدن                      پیروز شدن
فاتح                            پیروزمند
فاحشه                          روسپی
فارسی                         پارسی
فارق البال                    آسوده دل
فارق التحصیل               دانش اموخته
فاسد                           تباه
فاصله گرفتن               دور شدن
فامیلی                       خانوادگی
فانی                         زودگذر
فاکتور                    برگ خرید
فاکس                      دورنگار
فایده                       سود
فتح                        پیروزی
فتنه                        آشوب
فحاشی                     ناسزاگویی
فحش                       ناسزا
فرار از                   گریز از
فرامین                    فرمان ها
فرانشیز                  خودپرداز
فرض کرد               پنداشت
فرمول                   ساختاره
فرکانس                 بسامد
فساد                     تباهی
فعال                     پرکار
فعالیت                   تکاپو
فعلا                     هم اینک
فعلی                    کنونی
فقدان                   نبود
فقر                     تهیدستی
فقط                       تنها
فقه                       دین شناسی
فقیه                      دین شناس
فلاسک                  دمابان
فلذا                       بنابراین
فلش                      پیکان
فوت شد                 درگذشت
فوق العاده               بی اندازه
فوق برنامه              فرابرنامه
فوقانی                    بالایی
فکر                      اندیشه
فی الفور                 دردم
فی المثل                 برای نمونه
فی الواقع                به راستی
فی نفسه                به خودی خود
فیش                    برگه
فیلتر                     پالایه    
قابل انجام                شدنی
قابل تامل                 درنگ کردنی
قابل توجه                چشمگیر
قابل دسترس             دست یافتنی
قابل ذکر است           گفتنی است
قابل شماراندارد          سزاوارتان نیست
قابل قبول                  پذیرفتنی
قابل مطالعه               خواندنی
قابل مهار                  مهار شدنی
قابله                         ماما
قاتل                         آدمکش
قاجاریه                     قاجاریان
قادر                         توانا
قاضی                      دادرس
قاطر                        استر
قافله                        کاروان
قبایل                          تیره ها
قبر                            گور
قبرستان                       گورستان
قبض انبار                    رسید انبار
قبل                             پیش
قبلا                             پیشتر
قبلی                            پیشین
قبول میکنم                     می پذیرم
قبیح                             زشت
قتل عام                         کشتار
قدعلم کردن                    سربرافراشتن
قدح                              سبو
قدرت بالقوه                   توان نهفته
قدرت                          نیرو
قدرت طلب                   جاه پرست
قدرتمند                        نبرومند
قدردانی                       سپاسداری
قدم دوم                       گام دوم
قدما                           پیشینیان
قدمت                         دیرینگی
قدیم الایام                    پیشتر ها
قدیمی                         کهن
قرار                           پیمان
قرار دادن                     نهادن
قرار میداد                   می نهاد
قرارداد                      پیمان نامه
قرض الحسنه              وام بی بهره
قرن                         سده
قره قروت                  ترف
قرون وسطایی             میانسده ای
قرون وسطی              سده های میانی
قریب الوقوع               زود هنگام
قریب                       نزدیک
قسم                         سوگند
قسمت دوم                 بخش دوم
قسی القلب                 سنگدل
قصد دارند                بر انند
قصر                      کاخ
قصه                      داستان
قصور                     کوتاهی
قصیده                     چکامه
قضا و قدر                سرنوشت
قضائیه                    دادگستری
قضاوت                    داوران
قضاوت                    داوری
قطع درختان              بریدن درختان
قطع کردن                 بریدن
قطعا                        بی گمان
قطعه                        تکه
قفسه                        گنجه
قلمرو                       گستره
قله                          چکاد
قمر مصنوعی              ماهواره
قنات                         کاریز
قناعت کردن               بسنده کردن
قنوات                      کاریز ها
قهرامیز                   خشونت امیز
قوای                       نیروهای
قوس                       کمان
قوم                          تیره
قوه                          نیرو
قوی                       نیرومند
قیافه                       چهره
قیام                        شورش
قیامت                    رستاخیز
قیم                        سرپرست
قیمت                      بها
گالری                    نگارخانه
گرامر زبان             دستور زبان
گریم                    چهره پردازی
گریمور                 چهره پرداز
گزارشات               گزارش ها
گیشه                     باجه
لاابالی                   بی بندوبار
لااقل                      دست کم
لاجرم                     خواه ناخواه
لازم نیست                نیاز نیست
لایتناهی                   بی پایان
لایق                          شایسته
لاینحل                       ناگشودنی
لاینفک                       جداشدنی
لاینقطع                       پیوسته
لباس                          پوشاک
لباس پوشیدن                جامعه پوشیدن
لجباز                          یکدنده
لحاف                          روانداز
لحظه به لحظه                دم به دم
لذیذ                            خوشمزه
لطفا                            خواهشمندم
لعنت                            نفرین      
لقب                              فرنام
لهجه                             گویش
لوازم التحریر                 نوشت افزار
لوازم                          ابزار ها
لیاقت                          شایستگی
مواخذه                        باز خواست
مولف                          نویسنده
ما فوق                         فراتراز
ماحصل                       دستاورد
ماخوذه                        برگرفته
مادام                          همیشگی
مادامی که                   تا هنگامی که
ماضی                          گذشته
مالکیت                          ازانش
مامور                             کارگزار
مامورپلیس                    شهربان
مانع                             راهبند
ماهر                           چیره دست
ماهیت کار            سرشت کار
ماورای                فرای
مایحتاج                نیاز ها
مایع                    آبگون
مایوس                 دلسرد
مباحثه                      گفت و شنود
مبارک باد                 خجسته باد
مبارک                     فرخنده
مبتدی                     تازه کار
مبتلا                       دچار
مبتلا به بیمار             دچار بیماری
مبتنی بر                  بر پایه
مبتکر                    نو اور
مبحث                   جستار
مبدا                        آغاز
مبهوت                    گیج
مبین                       بازگوننده
متاثر                      دل ازرده
متارکه                    جدایی
متاسفانه                   بدبختانه
مبتحر                     زبر دست
متحد                      همبسته
متخصص                 کارآزموده
متخصصان               کارآزمودگان
مترادف                   همچم
متراکم                    چگال
مترجم                    برگرداننده
مترقی                    پیشرفته
متزلزل                   لرزان
متسلسل                   زنجیروار
متشکرم                   سپاسگزارم
متشکل از                دربرگیرنده
متعادل                    ترازمند
متعاقب                    به دنبال
متعجب                   شگفت زده
متعدد                    انبوه
متعصب                 خشک سر
متعلق به                از ان
متعهد                   پایبند
متفرق کردن          پراکنده کردن
متفق القول              یکزبان
متفکر                   اندیشمند
متفکران                اندیشمندان
متقاضی                درخواست کننده
متلاشی                فروریخته
متمایز                 جدا
متمول                 توانگر
متنوع                 گوناگون
متواتر                پی در پی
متواضع             فروتن
متوالی              پیاپی
متوسط             میانه
متوقف شد          باز ایستاد
متولد شده          زاده شده
متولی              دست اندرکار
مثال               نمونه
مثلث              سه گوش
مثلثی             لچکی
مثمر ثمر        کار ساز
مثمر ثمر واقع شد             کارساز امد
مجانی                  رایگان
مجبور         ناچار
مجتمع         همتافت
مجدد           دوباره
مجذوب        شیفته
مجرب         کارآزموده
مجرم           بزهکار
مجروح         زخمی
مجسمه         تندیس
مجلس          انجمن
مجلل           پر شکوه
مجله           گاهنامه
مجمع          گردهمایی
مجموعا       روی هم
مجموعه                گرداوری
مجنون                  دیوانه
مجهول الهویه            ناشناس
مجوز                     پروانه
محاسبه نشده             نسنجیده
محافظ                   نگهبان
محبس                   زندان
محبوب                  دوست داشتنی
محبوس                 زندانی
محترم                  ارجمند
محتوا                  درون مایه
محدود                 اندک
محذوریت             تنگنا
محرم                 رازدار
محروم               بی بهره
محرک               جنباننده
محسوس             چشمگیر
محشر                       رستاخیز
محصل                       دانش اموز
محصول                     فراورده
محضراسناد رسمی    دفترخانه
محضر                          پیشگاه
محفوظ                           نگاهداشته
محل اکتشاف                   یافتگاه
محل تلاقی                      پیوندگاه
محله                                  برزن
محکم                                 استوار
محیط                                   پیرامون
مخاصمه             رزم
مخبر                 خبرنگار
مختصر              ناچیز
مختلط               درهم
مختلف              گوناگون
مخرب              ویرانگر
مخزن               انبار
مخفی               پنهان
مخفیگاه            نهانگاه
مخلوط             امیخته
مخلوق              افریده
مخمصه             هچل
مد                   خیز اب
مدنظر              دلخواه
مداخله              پادرمیانی
مداوم                همیشگی
مدت مدید              دیرگاه
مدتی است            چندی است
مدد                          یاری
مدرس                     استاد
مدرسین                  آموزگاران
مدرن                    نوین
مدعیون                 میهمانان
مدفون کردن           به خاک سپردن
مدل                    الگو
مدینه فاضله          ارمانشهر
مذاکره                گفتوگو
مذبوحانه              نافرجام
مذمت کردن         نکوهیدن
مذهب                  دین
مذکر                   نر
مذکور                 یادشده
مراتع                 چراگاه
مراجعت             بازگشت
مربع                         چهارگوش
مرتبا                         پی در پی
مرتبط                        پیوسته
مرتجع                       واپسگرا
مرتع                         چراگاه
مرتعش                      لرزان
مرحله دوم                  گام دوم
مرحوم                      شادروان
مرسوله پستی              بسته پستی
مرسی                      سپاس
مرض                      بیماری
مرطوب                    نمناک
مرفه                        بانوا
مرور                      بازبینی
مرکزتحقیقات             پژوهشگاه
مرکزثقل                   گرانیگاه
مریخ                       بهرام
مرید                        پیرو
مریض                     بیمار
مریض خانه               بیمارستان
مزاح                       شوخی
مزاحم شدن                دردسردادن
مزخرف                   لیچار
مزرعه                    کشتزار
مزیت                      برتری
مزین                      آراسته
مسابقه                     پیکار
مسافر                     رهنمود
مساوات                   برابری
مساوی                   برابر
مستبد                     خودکامه
مستتر                    نهان
مستحضر               آگاه
مستحق                  سزاوار
مستراح                 دستشویی
مستشرق                خاورشناس
مستعضعف                  بینوا
مستعمل                      کارکرده
مستفیض                     بهرهمند
مستقیم                       سر راست
مستقیما                      آشکار
مستمر                      پیوسته
مستمعین                    شنوندگان
مستهلک                    فرسوده
مستولی                     چیره
مسخره                     خنده دار
مسقط الراس               زادگاه
مسلخ                       گشتارگاه
مسلط                       چیره
مسلما                      بی گمان
مسولان                   کارگزاران
مسکن                     آرامبخش
مسیر                      گذرگاه
مسیل                      خشکرود
مشابه                     همانند
مشارالیه                  نامبرده
مشارکت                  همکاری
مشاهده                    نگریستن
مشاهده کردن             تماشا کردن
مشاهیر                   نام آوران
مشاور                    رایزن
مشترک المنافع          همسود
مشتمل بر                   دربردارنده
مشخصه                     ویژگی
مشرق                        خاور
مشغله                        کار و بار
مشقت                         رنج
مشهور                        نامی
مشورت                       رایزنی
مشکل است                   سخت است
مشکل                         دشوار
مشکلات                      دشواری ها
مصالح ساختمانی            ساختمایه ها
مصدوم                       آسیب دیده
مصلی                           نمازگاه
مضایقه نمیکنم               خوداری نمیکنم
مضطرب                           پریشان
مضطرب هستم               پریشانم
مضیقه                             تنگنا
مطالبات                         خواسته ها
مطالعات                       پژوهش ها
مطبخ                          آشپز خانه
مطبوع                        دلنشین
مطرح کردن                 درمیان گذاشتن
مطرود                        رانده شده
مطلع                          آگاه
مطلوب                       دلخواه
مطیع                         فرمانبردار
مظلوم                       ستمدیده
مظهر                          نماد
مع الوصف              با اینهمه
معاد                      رستاخیز
معاش                    روزی
معاشرت                 رفت و امد
معاصر                   امروزین
معافیت                   بخشودگی
معاملات                 داد و ستد ها
معاندت                  دشمنی
معاهده                   پیمان نامه
معاون                    دستیار
معبر                     گذرگاه
معتقدات                 باور ها
معدودی                 شماری
 معرفی                 شناسایی
معروف                 سرشناس
معروفترین             نامی ترین
معضل                  کاستی
معضلات               کاستی ها
معطر                   خوشبو
معقول                  بخردانه
معلم                    آموزگار
معلومات               دانسته ها
معما                    چیستان
معمم                   دستاربند
معنی                         چم
معکوس                     وارونه
معیار                        سنجه
مغرب                       باختر
مغرور                      خودخواه
مغفرت                      آمرزش
مفتوح                        باز
مفرح                       دلگشا
مفصل                      بندگاه
مفقودالاثر                  ناپدیده
مفقود شده                  گم شده
مفلوک                      بیچاره
مفید                         سودمند  
مقابل                       روبرو
مقابله                       رویارویی
مقارن                      همزمان
مقاله                        نوشتار
مقاومت                    پایداری
مقایسه                      سنجش
مقایسه میکنم               میسنجم
مقبره                         آرامگاه
مقتولین                     کشتگان
مقداری                     اندکی
مقدس                       ورجاوند
مقدمه                       پیشگفتار
مقدور                         شدنی
مقر                             ستاد
مقررات                       آیین نامه
مقصر                         گناهکار
مقطعی                      دوره ای          
مقطوع النسل            بی فرزند
مقتنه                         آیینگذاری
مقنی                          چاه کن
مقوله                          زمینه
مقوی                           نیرو بخش
مقیاس                          پیمانه
ملاح                              ملوان
ملاقات کرد                     دیدار کرد
ملامت                            سرزنش 
ملت                                مردم
ملتزم                              پایبند
ملحق شدن                     پیوستن
ملکه                                شهبانو
ممانعت                            بازدارندگی
ممتد                                 دنباله دار
مملکت                               کشور
ممنوع                                باز داشته
ممنون                                سپاس
ممنونم                            سپاسگذارم
ممکن                               شدنی
من بعد                             زین پس
من حیث المجموع              رویهمرفته
منادی                     پیام آور
مناره                     گلدسته
منازعه                   درگیری
منازل                    خانه ها
مناسب                   پسندیده
مناسبت                  فراخور
مناطق آزاد              آزادگاه ها
مناظره                   گفتمان
منتخب                   برگزیده
منتظر                    چشم براه
منتقدان                   خرده گیران
منجر شدن               انجامیدن
منجم                      اختر شناس
منجمد                    یخبسته
منحصر به فرد          بی همتا
منحل شد                 بر چیده شد
منزه                      پاک
منزوی ساختن          گوشه نشین ساختن
منسجم                   هماهنگ
منشاء                     سر آغاز
منصفانه                  دادگرانه
منصوب کردن           گماردن
منطقه آزاد تجاری       آزادگاه بازرگانی
منطقی                     بخردانه
منظره                     چشم انداز
منظومه شمسی            کهکشان خورشیدی
منع                         باز داری
منفعت                      سود
منفک                       جدا
منقل                         آتشدان
منهدم                        نابود
منوط به                     وابسته به
منکر شد                    زیرش زد
مهاجرت                    کوچ
مهارت                      چیره گی
مهلک                       کشنده
مهیا                          آماده  
مواجه                       روبرو
موازنه                      برابری
موازنه قدرت              برابری نیرو ها
موافقم                      همداستانم
موثر                       کار ساز
موجب                      مایه
موجبات                    زمینه ها
موجه                       پذیرفتنی
مورخ                      گذشته نگار
مورد                       باره
مورد نظر                 دلخواه
موزه                       دیرینکده
موسس                     بنیاد گزار
موسسه                     نهاد  
موضوع                    جستار
موعد                      زمان
موفق باشید               پیروز باشید
موفق                      کامیاب
موقت                     گذرا
موقع                      هنگام
مولود                     فرزند
مومن                    باورمند
مونث                    ماده
مکانیزم                 سازوکار
مکث                    درنگ
مکرمه                  گرامی
مکروه                  زشت
مکشوف                 یافته
مکشوفه                 نویافیه
مکلف                   ناچار
میادین                  میدان ها
میسر است             شدنی است
میلاد                    زادروز
مینیاتور                 ریزنگاره
مینیاتوریست            ریزنگارنده
نا متناسب               بی قواره  
ناحق                     ناسزا
نادر                      کمیاب
نادم                       پشیمان
ناراضی                  ناخشنود
نا شکری                 ناسپاسی
ناشی از                  برآمده از
ناشی میشود              بر می آید
ناطق                      سخنران
ناعدالتی                  بی دادگری
نامبارک                 ناخجسته
نامراتب                 نابه سامان
نامطلوب                    ناپسند
ناموفق                      ناکام
نامیمون                     ناخجسته
نبض                        تپش
نجات                        رهایی
نجار                        درودگری
نجوم                        اخترشناسی
نحوه                         روش
ندامت                       پشیمانی
ندرتا                         گاهی
نزاع                         کشمکش
نزول پول                   بهره پول
نزولی                       کاهنده
نسبتا                         کمابیش
نسل                          دودمان
نسوان                        زنان
نشاط                         شادی
نشریه ادواری               گاهنامه
نشریه هفتگی                هفته نامه
نصب کردن                  گذاشتن
نصف                         نیم
نصیحت                      پند
نطق                          سخنرانی
نظارت                       بازبینی
نظاره گر                    بیننده
نظافت                       پاکیزگی
نظافت را رعایت کنید          پاکیزه نگه دارید
نظام                              سامانه
نظر به اینکه                    ار آنجا که
نظم                              سامان
نظیر                            همانند
نفر                               تن
نفع                               سود
نفع خالص                      سود ویژه
نفیس                            گرانمایه
نقطه عطف                    چرخشگاه
نقطه نظر                      دیدگاه
نقیصه                          کاستی
نمک طعام                     نمک خوراکی
نهایتا                            سرانجام
نهایی                           پایانی
نهضت                         جنبش
نورانی                         درخشان
نوشتجات                      نوشته ها
نوع                            گونه
هال                            سرسرا
هذیان                          چرند
هلیکوپتر                       بالگرد
هم معنی                       هم چم
هم وطن                       هم میهن
همانطور                       همانگونه
همجهت                        همسو
همفکران                   هم اندیشان
هیچ وجه                   هیچگونه
هیچوقت                    هیچگاه
واحد                        یکتا
واصله                      رسیده
واضح                      روشن
واعظ                      سخنران
واقعا                      به راستی
واقعه                     رویداد
واقعی                    راستین
والا                       وگرنه
والد                       پدر
والده                      مادر
والله                       به خدا
والی                     استاندار
واکمن                   پخش همراه
وب سایت               تارنما
وبلاگ                   تارنگار
وثیقه                     پشتیوانه
وجود                    هستی
وحدت                    همبستگی
وحشت                    هراس
وحشت کردن             ترسیدن
وحشتناک                 هراسناک
وحشیانه                   ددمنشانه
وخیم                       ناگوار
ودیعه                 سپرده
وراث                 بازماندگان
وراجی                پرگویی
ورم                    آماس
ورید                   رگ
وزین                  سنگین
وساطت               میانجی
وسط                   میان
وسعت                 گستره
وصیتنامه              درگذشتنامه
وضع حمل            زایمان
وضعیت               چگونگی
وضو                  دست نماز
وضوح               روشنی
وطن                  میهن
وفات                  مرگ
وفور                  فراوانی
وقاحت                بی شرمی
وقایع                  رویدادها
وقتی که              هنگامی که
وقیح                   بی شرمی
ولادت                 زادروز
ولاغیر                دیگر هیچ
ولیعهد                 جانشین
وکیل مجلس          نماینده مجلس
کابوس                بختک
کابینت                 گنجه
کاتالیزور              کنشیار
کاذب                   دروغین
کارمشکلی است       کار دشواری است
کارخانجات            کارخانه ها
کاسب                  سوداگر
کاشف                  یابنده
کافی است              بس است
کامپیوتر                رایانه
کاندیدا                  نامزد
کبد                      جگر
کبیر                     بزرگ
کثرت                   فراوانی
کثیر الانتشار           پرشمارگان
کثیف                    ناپاک
کدورت                 دلگیری
کذاب                    دروغگو
کذب                     دروغ
کسب علم               دانش اندوزی
کسر کردن             کاستن
کسوف                  خورسید گرفتگی
کفاش                   کفشگر
کفایت                  بسنده
کفن و دفن             خاکسپاری
کل                     همه
کلا                     رویهمرفته
کلام                     سخن
کلاه مال من است     کلاه از من است
کلمات                  واژه ها
کلمه عبور             گذرواژه
کلیپ                   نماهنگ
کلیت                   همگی
کم نظیر                بی مانند
کم وکیف               چند و چون
کمالات                 شایستگی
کماکان                 همچنان
کن فیکون              زیر و رو
کنترل                   مهار
کنتور                   شمارنده
کنگره                  همایش
کهولت                  پیری
کوپن                    کالا برگ
کیاست                  زیرکی
یاغی                   سرکش
یاس                    ناامیدی
یقین                    باور
یقینا                    بی گمان
یورتمه                 چارگامه
یومیه                   روزانه
یک ذره                یک خرده
یک ربع                یک چهارم
یک عده                شماری
یکطرفه             یکسویه

                 


واژه‌های جدید فرهنگستان فارسی
 
یکی از فعالیت‌های فرهنگستان زبان و ادب فارسی ساختن معادل برای واژه‌های بیگانه‌ای است که به زبان فارسی وارد می‌شوند.
تاریخ انتشار : شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۵۸

«اکسپرس» (express): «سریع‌السیر» (وسیله نقلیه دارای حرکت سریع بدون توقف یا با توقف کم) «دورمیتری» (dormitory): «اتاق‌خواب گروهی» «اسموک هاوس» (smokehouse): «اتاق دود» «کاپیتان» (کپتین / captain): «سَریار» (یکی از اعضای باتجربه تیم که مسؤول هماهنگی میان بازیکنان و ارتباط بین بازیکنان و داور و تصمیم‏‌گیری در مواقع معین بازی باشد) «اُوردوز» (overdose): «بیش‌مصرفی» (مصرف بیش‌ از‌ حد دارو یا مواد اعتیادآور که به مشکلات جدی سلامتی یا مرگ منجر می‌شود) «اکو» (echo): «پژواک» (بازگشت صوت پس از برخورد با مانع به‌طوری‌که با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود) «اکوکاردیوگرافی» (echocardiography) «پژواک‏‌نگاری قلب» (ثبت و بررسی کارکرد قلب در حین ضربان با استفاده از امواج فراصوتی) «فود کورت» (food court): «سرای غذا» (گردشگری و جهانگردی: بخشی از مراکز بزرگ خرید یا مراکز دانشجویی یا فرودگاه‌ها که در آن شماری واحد پذیرایی در کنار یکدیگر فعالیت می‌کنند) «کوماندو» (commando): «تکاور» (سرباز یا افسر یا درجه‏‌داری که پس از پذیرفته شدن در آزمایش ورودی، آموزش خاصی را برابر برنامه تفصیلی با موفقیت بگذراند؛ این دوره آموزشی شامل نقشه‏‌خوانی، کار با قطب‏‌نما، اطلاعات رزمی، ارتباط و مخابرات، زنده ماندن در شرایط سخت، گریز و فرار و غیره است) «دش» (dash): «تیره» (زبان‏‌شناسی: خطی کوتاه به شکل «-» که از خط پیوند بلندتر است و عموماً برای جدا کردن دو واحد از یکدیگر در نوشتار به کار می‌رود، مترادف خط فاصله) «کاپ» (cup)‌: «جام» (۱. ظرفی که به‌عنوان جایزه به تیم یا فرد قهرمان اهدا شود که معمولاً به شکل گلدانی دسته‏‌دار و پایه‏‌دار است ۲. یک دوره مسابقه که در پایان آن به فرد یا تیم قهرمان جام اهدا شود) «نوت‌بوک» (notebook computer): «رایانه کتابی» (رایانه شخصی کوچک و سبک و قابلِ‌ حمل که معمولاً به اندازه یک کتاب باشد) «لپ‌تاپ» (laptop computer): «رایانه کیفی» (رایانه‌ای سبک و کوچک که به‌منظور حمل آسان و قرار دادن روی زانو طراحی شده باشد)  منبع:ایسنا










کارنامک چیست؟

  رزومه RESUME  وازه انگلیسی و به معنای خلاصه و چکیده است. در اصطلاح به نوشته ای که پیشینه کاری ،علمی، تخصصی و اجتماعی شخصی را به منظور شناخت مخاطب در بر دارد و با زندگی نامه فرق می کند.

نحوه نگارش رزومه

شيوه هاي متفاوتي براي نگارش رزومه متداول و مرسوم است و هر كس به مقتضاي سليقه و هدفي كه از نگارش رزومه دارد ، شيوه خاصي را بر مي گزيند . اما به طور كلي اصول و سرفصل بندي عمومي رزومه ها به شرح زير است جزئيات شخصي(Personal Details) اغلب رزومه ها با اين بخش آغاز مي شوند . آن چه مي بايست در اين بخش ذكر شود شامل نام ، آدرس ، شماره تلفن ، آدرس پست الكترونيك و تاريخ تولد است.


 پروفايل شخصي(Personal Profile)
وارد كردن پروفايل در رزومه امري سليقه اي است و ضروري محسوب نمي شود . آن چه در پروفايل به نگارش در مي آيد ، تصويري كلي و گويا از شما است كه به طور جزئي تر در ساير بخش هاي رزومه ذكر مي شود.

 
تحصيلات و توانايي هاي علمي(Education and Qualifications)

اين بخش شامل تمام سوابق تحصيلي و علمي شما ، از ديپلم دبيرستان و نام دبيرستان گرفته تا آخرين مدرك تحصيلي ، رشته ها و گرايش ها و زمان بندي هر دوره ي تحصيلي خواهد بود. به ياد داشته باشيد كه حتماً ذكر كنيد در حال حاضر مشغول گذراندن چه دوره اي هستيد . ساير دوره هاي علمي - كابردي كه در كنار تحصيل آكادميك گذرانده ايد را هم حتماً بنويسيد

  سوابق شغلي (Skills and Work Experiences)

 
در اين بخش بايد كل سوابق شغلي شما ، اعم از تمام وقت يا پاره وقت ، با ذكر نام و تلفن يا آدرس محل كار ، به اضافه تاريخ و دوره اشتغال فهرست شود.   انتشارات و مقالات(Publications) فهرست كتب و مقالاتي كه منتشر كرده و يا در كنفرانس ها ارائه نموده ايد به اضافه زمان انتشار را در اين بخش بياوريد. اگر خلاصه مقالات را به رزومه ضميمه نماييد بهتر است
   سایر اطلاعات  (Additional Information) نگارش اين قسمت ضروري نيست ، اما چنان چه لازم دانستيد توضيحي جانبي روي سوابق تحصيلي و شغلي خود بنويسيد ، مي توانيد اين بخش را اضافه نماييد.   علائق(Interests) فهرستي از علائق خود در زمينه هاي فوق برنامه مثل ورزش يا هنر را در اين بخش بنويسيد و احياناً اگر سوابق حرفه اي در اين زمينه ها داريد حتما ذكر كنيد. 
 معرف  (Referencesها)


نام ، رتبه ، درجه تحصيلي ، آدرس يا تلفن و كلاً اطلاعات مربوط به معرفين خود ( كه معمولا اساتيد شما هستند ) را در اين بخش بياوريد . اين معرف ها مي بايست همان معرفيني باشند كه توصيه نامه هاي شما را تكميل نموده اند. * ساير توصيه ها - پيش از نگارش رزومه ، خوب در مورد سوابق تحصيلي و شغلي خود فكر كنيد تا چيزي را از قلم نياندازيد . سعي كنيد تا حد امكان ، مداركي دال بر سوابقتان آماده و ترجمه كنيد تا ضميمه رزومه نماييد.

- بهتر است رزومه را در 2 روي يك كاغذ A4 تنظيم نماييد. بهترين حجم رزومه در همين حد است.

- حتماً چند نسخه اضافه از رزومه براي خودتان نگه داريد تا در صورت لزوم از آن ها استفاده كنيد.

- در مورد نگارش انگليسي ، حتماً درباره متن رزومه با يك مترجم و يا كسي كه انگليسي ادبي را به خوبي مي داند مشورت كنيد.

- رزومه را حتما تايپ كنيد و از ارائه رزومه دست نويس جداً خود داري كنيد.

  ممنونم از اطلاعات خوبتون البته بنده فکر میکنم در تکمیل رزومه بهتره که سمت چپ رزومه هم یک کادری در نظر بگیرید و عکس خودتون رو (ایمیج) کنید و پرینت بگیرید.
ویرایشگر : فریبا


ترتیب نگارش کارنامک به زبان دیگر 1- اطلاعات شخصی : نام کوچک و بزرگ تاریخ و محل تولد وضعیت تاهل دین و معرف2- تحصیلات عمومی : نام و محل دبستان/ دبیرستان  و آموزشگاه های مرتبط با مهارت شغلی / سال اخذ مدرک تحصیلی

3- تحصیلات عالی و تخصصی / مهارت های تخصصی: نام دانشگاه و موسسه آموزش عالی همراه با ذکر سال ورود تاریخ فراغت از تحصیل

4- پژوهشهای علمی / مهارت های علمی: پروژه ها و پژوهش های علمی انجام شده مانند پایان نامه تحصیلی

- شرکت در همایش های علمی با ذکر نام مقاله ارائه شده
- تحقیقات مقاله و کتابهای چاپ شده و چاپ نشده
- عضویت در مجامع علمی و فرهنگی
- سابقه های تدریس در مراکز علمی و فرهنگی
 - آشنایی با زبانهای خارجی

5- مشاغل / تجربه های موفق کاری و مهارتهای شغلی : دوره های تصدی پست های سازمانی همراه با ذکر کارهای انجام شده نظیر اجرای طرح ها

6- ایده ها روش های کاری پیشنهادها و طرح ها : بیان نظرات
- نقد شیوه های رایج به گونه منطقی و مستدل در موارد لازم
- ارایه ایده ها و پیشنهادهای کاری

7- نشانی:
نشانی یا کد پستی / شماره صندوق پستی
تلفن تماس / نمابر / نشانی پست الکترونیکی


نمونه کارنامک شغلی
1- اطلاعات شخصی:نام حسن نام خانوادگی آیادی متولد شیراز 1353شمسی مجرد مسلمان معرف : آقای احمد بینایی کارشناس دفتر فنی شرکت

2- تحصیلات عمومی : دبستان خیابانی
دبیرستان سعدی

3- تحصیلات عالی:
کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه تهران خرداد 1375
کارشناسی ارشد مهندسی برق از دانشگاه علم و صنعت تهران خرداد 1377

4- پژوهشها و مهارت های علمی
- شرکت در همایش انرژی خورشیدی سال 1380 دانشگاه تهران با ارائه مقاله
- ارائه طرح جامع استفاده از انرژی های نو در تولید برق
- تالیف کتاب رویکردهای نو در کشف منابع تولید برق
- عضویت در انجمن مهندسان برق ایران
- تدریس در دانشگاه صنعت آب شیراز از سال 1381
- سفر به فرانسه برای مطالعه نیروگاههای حرارتی
- آشنایی با زبان فرانسه و انگلیسی
5- مشاغل (سابقه کار)
- 1380 - 1380 رئیس شرکت برق منطقه ای شیراز
- 1381- 1382  مدیر عامل شرکت برق منطقه ای استان فارس

6- ایده ها و طرحها
- آفریدن امکان استفاده از ظرفیت کامل صنایع تولید برق
- تسخیر انرژی باد برای تولید برق

7- نشانی:
شیراز خیابان حافظ کوچه هفتم پلاک 20 کد پستی 58359 تلفن 5437889
ایمیل                  
وب لاگ
وب سایت

نمونه نامه های اداری



اندازه و ابعاد نامه های اداری
نامه با قطع کوچک در لابلای صفحات پرونده پوشیده می ماند و نامه با قطع بزرگ از پوشه استاندارد خارج می شود. گردش پیاپی کاغذهای نازک را از بین می برد . استفاده از اندازه های استاندارد مانع از ضایعات هنگام برش کاغذ می شود و سبب می گردد کاغذها با نوع متداول سایر کشورها هماهنگی یابد.

در بخشنامه نخست وزیری در سال 1349 ابعاد و اندازه های ذیل را به عنوان استاندارد

ابلاغ کرده اند:

قطع
شماره
میلی متر
کاربر
بزرگتر
A3
297-420
برای جدول ها – نمودارها-صورت های مالی
بزرگ
A4
210-297
مخصوص نامه های بیش از 5 سطر
کوچک
A5
148-210
مخصوص نامه های کمتر از 5 سطر
کوچکتر
A6
105-148

بدون سر لوحه برای مبادله یاد داشت اداری
برای حفظ شکل هماهنگ نامه ها و آسانی بایگانی آنها در پوشه - بدون آنکه کلمات حاشیه در زیر فنر پوشه پنهان بماند - باید در نوشتن نامه ، فاصله حواشی را - در اولین صفحه قطع بزرگ - به شرح زیر مراعات کرد:
4 سانتی متر از بالای صفحه تا عنوان
2 سانتی متر از عنوان تا اولین سطر متن
3/5 سانتی متر از سمت راست حاشیه تا سطر اول
2/5 سانتی متر از سمت راست حاشیه تا سطر دوم
1/5 سانتی متر از سمت راست حاشیه تا سطر دوم
2/5 سانتی متر حاشیه پایین صفحه تا آخرین سطر نامه
برای دستورها و یاد داشتهای درخواستی، در پایین صفحه فاصله معین منظور می شود

نامه های داخلی : نامه هایی که در داخل یک سازمان بین واحد های مختلف مبادله می شود.
           سطح                                              هدف
الف) واحد بالا به واحد پایین -------- ابلاغ پیام / دستور / خط مشی/ ایجاد هماهنگی
ب) واحد پایین به واحد بالا--------- تقاضا / گزارش
پ) هم عرض ----------- تقاضا
ت) واحد به کارمند---------احکام ماموریت / ترفیع /تشویق / توبیخ
ث) تقاضا
نامه های خارجی
 نامه های خارجی مخاطبان گوناگونی دارند، مانند یک واحد شناخته شده سازمان دیگر ، وزارتخانه یا سازمان دیگر و یا شخص حقیقی
نامه های واردی

نامه های واردی: به نامه ها یی گفته میشود که اشخاص حقیقی به وزارتخانه یا سازمان می نویسند.در این نوع نامه ها، ضوابط مربوط به عنوان نویسی نامه های اداری مراعات نمی شود.

---------------------------------------------------------------------------------------------

نمونه نامه واردی
مدیر محترم اداره کل کارگزینی آموزش و پرورش استان.........                                  شماره.....

موضوع :درخواست استخدام  

                                                                                                                          تاریخ ....

                                                                                                                         پیوست.....


  با سلام عطف به آگهی مندرج در روزنامه اطلاعات مورخ 85/1/7 این جانب آمادگی خود را برای پیوستن به گروه آموزشی آن اداره کل اعلام می کنیم.مدارک لازم در چهار نسخه به همراه این درخواست تقدیم می گردد.

                                                                                            با تشکر -امید کار اندیش

 

  آدرس: تبریز، خیابان قطران،کوچه سوم،پلاک 20شماره تلفن: ...........

---------------------------------------------------------------------------------

نمونه نامه واردی

                        اداره محترم بازرگانی شهرستان........
                                                                                                                  شماره..
                                                                                                                 تاریخ....

                                                                                                                 پیوست....


   با احترام ،به استحضار می رساند این جانب .................... از تاریخ 82/7/21 تا 82/7/23 جهت مراسم ازدواج برادرم نیاز به سه روز مرخصی دارم.
خواهشمند است با مرخصی این جانب در تاریخ های یاد شده موافقت فرمایید.

آدرس........                                                                                  نام و نام خانوادگی

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

یادداشت اداری
بدون رعایت ضوابط نگارش نامه اداری ، برای برقراری ارتباطهای فوری و غیر عادی سازمانی نوشته می شودکه می بایست توسط یک مقام سازمانی امضا و در دفاتر اداری ثبت گردد.

یادداشت اداری معمولا برای دستور پرداختها ، جلوگیری از اجرای یک کار ، تسریع یک امر ضروری به کار می رود.


نمونه یادداشت اداری
اداره کل ......آرم اداره                                به نام خدا                                  
                                                                                                          تاریخ.....
                                                                                                          پیوست.....
جناب آقای حسن محمودی
مدیر محترم امور مالی.......
نظر به اینکه آقای پرویز آریایی (کارگردان و تهیه کننده) طرف قرارداد شماره ............ مورخ 79/3/17  قسمت اول و دوم فیلم مورد قرارداد را تهیه و ارائه نموده اند، خواهشمند است نسبت به پرداخت اقساط سوم و چهارم قرار داد اقدام نمایید و با توجه به کیفیت بسیار خوب فیلم ، بر اساس ماده 7 قرارداد مزبور 15% اضافه بابت حسن اجرای کار در وجه نامبرده پرداخت کنید.
                                                                                                              علی روشنی

                                                                                                          معاون طرح و برنامه


یادداشت اداری چون در دفتری به نام اندیکاتور ثبت نمیشه شماره نداره ولی تاریخ و امضاء داره
ویرایشگر: فریبا

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

نامه اداری داخلی - تشکر و قدر دانی

                                                              به نام خدا
                 آرم
سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران
                                                                                                                      تاریخ
                                                                                                                     شماره
دفتر ریاست
همکار ارجمند جناب آقای دکتر...............
با سلام
   بدین وسیله مراتب قدر دانی و سپاس سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران را از حسن همکاری ، خدمات خالصانه و زحمات بی شائبه جناب عالی طی دوره چهار ساله عضویت در هیات مدیره نظام پزشکی شهرستان تهران اعلام نموده ، برای شما در تمام عرصه های زندگی آرزوی موفقیت و بهروزی می نمایم.

                                                                                                           دکتر......رئیس کل

--------------------------------------------------------------------------------------------------

نامه اداری داخلی- با ماهیت هماهنگی
                آرم                                                                       شماره:
           وزارت نیرو                                                                     تاریخ:
      معاونت آموزش و نظارت                                                         پیوست : تصویر فرم مشخصات
                                                                                      
به: اداره کل کارشناسی فنی
از: معاونت آموزش و نظارت وزارت نیرو
موضوع: ابلغ مشخصات فنی یکسان به کارخانه های تولید تجهیزات برقی
   با سلام به اطلاع می رساند در بررسی های به عمل آمده ، مشخص شد بازرسان آن اداره در ابلاغ مشخصات فنی تجهیزات برقی به کارخانه ها از مشخصات یکسان استفاده نمی کنند و این امر سبب تنزل کیفیت محصولات کارخانه ها شده است. لذا دستور فرمایید از این پس بازرسان آن اداره فقط مشخصات مصوب هیات کارشناسان معاونت آموزش و نظارت را که به پیوست ارسال می گردد، به کارگاههای ساخت تجهیزات ابلاغ کنند.
لازم به توضیح است در صورت مشاهده تخلف،با بازرسان متخلف بشدت برخورد خواهد شد.
                                                                                                        فرشید آبیار

                                                                                         معاون آموزش و نظارت وزارت نیرو

----------------------------------------------------------------------------------------------------

نامه اداری داخلی - با ماهیت خبری
                       آرم
      شرکت ریخته گری تراکتور سازی ایران                                                      تاریخ
                   (سهامی عام)                                                                           شماره
   تابع سازمان گسترش و نو سازی صنایع ایران                                              پیوست

  به: امور مالی / امور اداری / مرکز اطلاعات و کامپیوتر
  از: برنامه ریزی امور پشتیبانی
  موضوع: ایجاد کد سازمانی
  با سلام و احترام ، پیرو تصمیمات و مصوبات هیات مدیره شرکت ، واحد مهندسی تولید زیر مجموعه و نظر مدیر ارشد امور تولید، ایجاد گردید.
 کد سازمانی واحد مذکور - برای هر گونه اقدام بایسته - به شرح زیر اعلام می گردد:
(526000)                                                                               برنامه ریزی امور پشتیبانی
رونوشت:                                                                                             محمد زاده
- معاون محترم اداری و مالی
- مدیر محترم امور ارشد
- واحد مهندسی تولید
-بایگانی

نشانی کارخانه: تبریز...........

------------------------------------------------------------------------------------------------


نامه اداری داخلی - با ماهیت دستوری
      آرم                                                                                          تاریخ ....
 وزیر کشور                                                                                     شماره ....
وزارت کشور                                                                                   پیوست: یک برگ
                                              به نام خدا
جناب آقای ....
استاندار محترم آذربایجان شرقی
 با سلام
  تصویر مصوبه شماره 12366 /ت30626 ک مورخ 83/6/30  کمیسیون موضوع اصل 138 قانون اساسی مبنی بر اصلاحات و تغییرات تقسیمات کشوری در شهرستان آذر شهر و نقشه های مربوط به پیوست ارسال می گردد.
     مقتضی است دستور فرمایید با توجه به قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری و آیین نامه اجرایی آن اقدام لازم معمول دارند.

                                                                                             نام و نام خانوادگی وزیر

                                                                                                         امضا

-----------------------------------------------------------------------------------------------------                                                                                                         

نامه اداری داخلی - واحد بالا به پایین / عمودی  ابلاغ
بیمه آسیا
                                                                                                            تاریخ
                                                                                                           شماره
                                                                                                           پیوست : دارد
پیشتاز شعبه مراغه
  با احترام عطف به نامه شماره 1264 مورخ 82/6/29 و پیرو مذاکره تلفنی مورخ 82/6/30 به پیوست نامه تنظیمی به عنوان فرماندهی کلانتری 12 مهاباد ارسال می گردد خواهشمند است هر چه سریعتر و به محض رویت نامه در ساعت اداری به مرجع مربوط مراجعه و نسبت به ادای توضیحات مقتضی اقدام و متعاقبا نتیجه را به این دفتر اعلام فرمایند.
   شایان ذکر است که در نامه تنظیمی پیوستی تعمدا از جعل صورت پذیرفته از سوی شاکی نامی به میان نیامده است و بنابراین هر چه سریعتر نسبت به ارسال اصل مدارک مثبته دایر بر جعل به این دفتر اقدام کنید تا نسبت به طرح شکایت علیه مشارالیه اقدام گردد.

                                                                                                   مدیر دفتر حقوقی

                                                                                                  سید محمد علیزاده   

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


نمونه نامه پاسخ به آگهی ها همکاری و درخواست استخدام:

مدیریت محترم استخدام شرکت ........ باسلام واحترام ، پیرو درج آگهی استخدام آن شرکت در نشریه ............... مورخ ............ جهت همکاری دربخش ....... آن شرکت ، به پیوست مشخصات و سوابق شغلی خود (رزومه) خود را برای اعلام آمادگی جهت همکاری تقدیم می دارم . امیدوارم ویژگی های اینجانب ازجمله، تحصیل در رشته ........... و گذراندن دوره های ........ ، تسلط کامل به زبان انگلیسی، داشتن مهارت های ارتباطی قوی، اعتماد به نفس بالا واشتیاق به یادگیری مداوم و به روز نمودن اطلاعات شغلی مورد توجه آن مدیریت محترم قرارگیرد و فرصتی را فراهم سازد تا بتوانم خواست ها و خدمات مورد نظر آن شرکت را برآورده سازم . ضمن آرزوی توفیق و بهروزی برای جنابعالی، از وقتی که به بررسی رزومه اینجانب اختصاص می دهید تشکر نموده و آمادگی خود را جهت حضور در آن شرکت برای ارائه سایراطلاعاتی که لازم باشد و آشنایی بیشتر اعلام می دارم.                                                                  با تشکر - نام و نام خانوادگی                                                                                                                   امضاء
 
 ------------------------------------------------------------------------------------------

نمونه متن استعفا نامه اداری:
هشدار : لطفا قبل از نوشتن نامه استعفا تمام جوانب کار را در نظر بگیرید. استرس و حجم کاری بالا، تنش با رییس و همکاران و درگیری با ارباب رجوع دلیل قابل قبولی برای استعفا نیست. لطفا در حالت عصبانیت تصمیم گیری نکنید
 
جناب آقای .... مدیر محترم امور اداری / رییس محترم اداره کارگزینی با سلام و احترام بدینوسیله اینجانب ............. به شماره کارمندی ...... و به شماره شناسنامه ....... که از تاریخ ........... در این شرکت با سمت ....... در واحد ...... مشغول بکار می باشم بدلایل شخصی / کاری تقاضای استعفای خود را از تاریخ ............... بحضور تقدیم می دارم. خواهشمند است دستور فرمایید اداره امور کارکنان درخصوص درخواست اینجانب اقدام لازم مبذول نمایند. بدیهی است اینجانب تا زمان تسویه حساب در خدمت شرکت بوده و در صورت نیاز آمادگی دارم تا آموزش نفر جدید جهت تصدی شغل مربوطه را بر عهده گیرم. پیشاپیش از حسن نظر جنابعالی کمال تشکر خویش را ابراز نموده و توفیق جنابعالی و دیگر همکاران محترم مجموعه را از خداوند منان خواستارم.                                                                                                                                   با تشکر و سپاس                                                                                                                   نام و نام خانوادگی                                                                                                                    تاریخ و امضا
 
 
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
نمونه نامه درخواست مرخصی بدون حقوق:
جناب آقای ....... رییس محترم امور کارکنان موضوع : درخواست مرخصی بدون حقوق با سلام و احترام بدینوسیله به استحضار می رساند  اینجانب ............. با توجه بروز برخی مشکلات خانوادگی / تحصیلی / شخصی متقاضی استفاده از مرخصی بدون حقوق به مدت ...... ماه از تاریخ ............. می باشم. خواهشمند است درصورت صلاحدید با توجه به نیاز مبرم و ضرورت موضوع برای اینجانب با تقاضای اینجانب موافقت و دستورات لازم را در این خصوص صادر فرمایید. پیشاپیش از مساعدت و حسن اعتماد جنابعالی کمال تشکر را دارم.
 
                                                                                     با تشکر و سپاس
                                                                                   نام و نام خانوادگی                                                                                                                     تاریخ و امضا

 
 
 ------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نمونه متن آگهی استخدامی:
شرکت تولید ........ برای تکمیل کادر ........ خود در ........،  ازافراد علاقمند و فعال درزمینه ........ که مسلط به یکی اززبان های فرانسه و یا انگلیسی بوده و دارای روابط عمومی و فن بیان عالی باشند دعوت به همکاری می کند. واجدین شرایط درخواست و سوابق خود را ازطریق نمابر.................یا پست الکترونیک ................. ارسال دارند.
 
 
 ---------------------------------------------------------------------------------------
 
 نمونه تقدیر نامه برای کارمندان بازنشسته:
تقدیر نامه همکار ارجمند جناب آقای ........
اکنون که پس از سالها خدمت در راه توسعه شرکت از تاریخ ........ به افتخار بازنشستگی نایل آمده اید ، شایسته است از تلاش و کوشش بیدریغ شما در  پیشرفت ، ارتقاء و گسترش شرکت تشکر و قدردانی بعمل آید. فرصت را مغتنم دانسته از درگاه احدیت دوران بازنشستگی توام با سعادت و موفقیت برای جنابعالی و خانواده محترمتان مسئلت می نمایم. بدیهی است جنابعالی عضو افتخاری خانواده بزرگ شرکت ........ خواهید بود .                                                                    نام و نام خانوادگی - مدیرعامل
 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------  
نامه اداری خارجی – تبریک
                                                                                                                                                                                                                                        
                                                                                                             تاریخ:16/4/80
                                                                                                                                                             آرم                                                                                شماره:4155/105
       ریاست جمهوری
سازمان مدیریت و برنامه ریزی
      دفتر رئیس سازمان
 
جناب آقای دکتر.....
عضو محیرم هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی
انتخاب جناب عالی را به سمت عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی درسال..............دوره............ قانون گذاری مجلس. صمیمانه تبریک عرض
می نمایم امیدواریم در پناه الطاف خداوند متعال و با حسن تدبیر و درایت شما
مجلس محترم در پیشبرد اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی بیش از پیش موفق باشید.
                                                                   نام وامضا
 ------------------------------------------------------
                          به نام خدا
 
     نامه اداری داخلی-تشکر و قدردانی (اداری)
                                    آرم
       سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران
                                                                                                                                                                      تاریخ:13/10/80
                                                                                                                                      
                                                                                                           شماره:24040/1
دفتر ریاست
همکار ارجمند جناب آقای دکتر
سلام علیکم
     بدین وسیله مراتب قدردانی و سپاس سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی
ایران را از حسن همکاری خدمات خالصانه و زحمات بی شائبه جناب عالی طی
دوره چهار ساله عضویت در هیات مدیره نظام پزشکی شهرستان تهران اعلام
نموده.برای شما در تمام عرصه های زندگی آرزوی موفقیت و بهروزی می نمایم.
 
                                                                                             دکتر ............رئیس کل
 

  -------------------------------------------------------------------------------------------
 
نامه اداری خارجی- به واحد معین در سازمان دیگر
 

 به نام خدا
 
                                آرم
              وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
                      معاونت امور سینمایی
                                                                                              تاریخ:12/3/84

                                                                                              شماره:1432/201

                                                                                              پیوست:............

به: وزارت علوم و تحقیقات و فناوری-اداره کل امور دانشجویان
از:وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی-معاونت امور سینمایی
موضوع:موافقت با بازدید ذانشجویان از کار گاههای فیلم سازی                                              
     با احترام بازگشت نامه شماره1221 مورخ 16/1/84 به آگاهی میرساند
این معونت با بازدید دانشجویان رشته های هنری مرتبط از کارگاههای فیلم
سازی وابسته به اداره ها یکل فرهنگ و ارشاد اسلامی سراسر کشور موافقت
می کند.
                                                                                              پرهام بینایی
                                                                                         معاون امور سینمایی
 
 

  --------------------------------------------------------------------------------------------
 
نامه اداری خارجی- به شخص صاحب سمت در خارج از سازمان
 
 به نام خدا
 
                           آرم
    وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
                                                                                                                   تاریخ:8/2/83
                                                                                                                 شماره:2113/210
                                                                                                                 پیزست:..............
 
به:آقای محمد نیایش- مدیر مسوول محترم انتشارات نور
از:وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی-معاونت فرهنگی
موضوع:دعوت به مراسم افتتاح نمایشگاه بین المللی کتاب
 
   با سلام از جناب عالی دعوت می شود در مراسم افتتاح هفدهمین نمایشگاه
بین المللی کتاب در تهران که در روز ............مورخ15/2/83 در محل
همایش های نمایشگاه بین المللی تهران برگزار می گردد حضور یابید.
 
                                                                                      حسن نام آور
                                                                                     معاون فرهنگی
 
  -------------------------------------------------------------------------------
 
نامه اداری واردی- با ماهیت درخواستی
 
رئیس محترم بانک ملی شعبه دانشگاه
سلام علیک
با احترام نظر به اینکه این جانب حساب جاری(23045)حقوق خود را به شعبه
متبوع انتقال داده ام خواهشمند است دستور فرمائید یک دسته چک برای استفاده بنده
صادر گردد.
 
                                                                                        با تشکر
                                                                                    حسن پرویزی
 --------------------------------------------------------------

 
نامه اداری داخلی- با ماهیت در خواستی  (کارمند به واحد- تقاضای انتقال محل خدمت)
 
 
                                                                                                                   تاریخ:25/10/83
 
رئیس محترم اداره...............
با سلام نظر به اینکه این جانب مدت دو سال پیاپی در شهرستانهای............
و..........مشغول انجام وظیفه می باشم.اکنون به دلیل گرفتاریهای خانوادگی
نمیتوانمدر خارج از مرکز خدمت نمایم.از جناب عالی تقاضا دارم با انتقال بنده
به مرکز موافقت فرمایید تا با رغبت و دل گرمی بیشتری وظایف خود را ایفا کنم..

                                                                                                       بهروز آزادی

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

نامه اداری داخلی- با ماهیت درخواستی شخصی(انتقال دانشجو)
                                                                                                                تاریخ:........
 
رئیس محترم دانشگاه آزاد اسلامی واحد..........
سلام علیکم
   با احترام این جانب امیر اسدی دانشجوی کاردانی حسابداری ورودی 81 به
  دلیل مشکلات ذیل تقاضای انتقال به واحد تبریز را دارم:
1-بنده در شرکت.............شاغل هستم و این امر حضور مرا در کلاسهای                                                    
   درسی و استفاده از آموزش حضوری غیر ممکن می سازد.
2-به علت مسافت طولانی راه بنده ناگزیرم از مرخی روزانه استفاده کنم و
   تکرار این مورد را مسوولان سازمان نمی پذیرند بنابراین در موارد بسیار
  مجبور می شوم برخی از درسهای خود را حذف کنم.
3-به دلیل متاهل بودن هزینه های بالای سرپرستی خانواده تحمل مخارج رفت و
آمد را برای من دشوار کرده است.
تقاضا دارم برای حل مشکلات بنده دستور مساعدت صادر فرمایید.
                                                                                            امضا
 
  ------------------------------------------------------------------------------
 
نامه اداری واردی- با ماهیت درخواستی
                                                                                                             تاریخ:.................
جناب آقای دکتر.........
رئیس محترم دبیرخانه منطقه 2 دانشگاه....
موضوع:در خواست استخدام
 
سلام علیکم
      با سلام عطف به شماره .............تاریخ.........روزنامه اطلاعات
درباره کارشناس آموزشی این جانب آمادگی خود را برای همکاری اعلام
می کنم.
مدارک لازم در 5 نسخه به شرح زیر-به پیوست – تقدیم می گردد:
1-تصویر دانشنامه لیسانس
2-تصویر برگ پایان خدمت
3-تصویر تمامی صفحات شناسنامه
4-تصویر سوابق کار
                                                                                            با سپاس اردشیر پروینی
نشانی و تلفن..............................................................
 
------------------------------------------------------------------------------------

نامه اداری واردی- با ماهست در خواستی (استخدام)
                                                                                                                 تاریخ........
جناب آقای............
رئیس محترم........
       با سلام این جانب به دلیل داشتن تخصص................و تناسب رشته
تحصیلی خود با زمینه سازمان متبوع علاقه مندم در آن سازمان به فعالیت
بپردازم.
      خواهشمند است دستور فرمایید در صورت امکان با استخدام بنده موافقت شود.
مدارک لازم به شرح زیر پیوست در 4 برگ تقدیم می گردد:
1-تصویر مدارک کارشناسی
2-تصویر کارت پایان خدمت
3-تصویر شناسنامه
4-تصویر گواهی دوره تخصصی
                                                                                               داریوش اسکندری

نشانی و تلفن............................................................

------------------------------------------------------------------------------------------- 

نامه اداری واردی- با ماهیت در خواستی(وام خرید کالا)
                                                                                                                     تاریخ...............
رئیس محترم بانک ملی شعبه......
موضوع:درخواست وام خرید کالا
     با سلام نظر به اینکه این جانب برای خرید لوازم خانگی نیاز ضروری به وام دارم
خواهشمند است دستور فرمایید اقدام مقتضی در این مورد به عمل آید.
به پیوست 2 برگ فاکتور خرید تقدیم می گردد.                                        بهزاد نیک منش
نشانی و تلفن.................................................
نامه اداری داخلی – با ماهیت در خواستی

                                (کارمند به واحد – تقاضای وام ضروری)

------------------------------------------------------------------------------------ 

 به نام خدا
                                                                                                                     تاریخ........
                                                                                                                    پیوست : تصویر اجاره نامه
به:جناب آقای بهمن اردشیری – مدیر عامل محترم شرکت.......
از:احمد نیازی – کارمند دایره کارگزینی
موضوع:در خواست وام
       با سلام به استحضار می رسانم چون موجر این جانب برای تجدید
قرارداد اجاره  منزل مبلغ 000/000/10 به ودیعه افزوده است مستدعی
است با پرداخت وام ضروری برابر مبلغ یادشده به این جانب موافقت
فرمایید.
                                                                                          با تشکر- احمد نیازی
                                                                                           کارمند دایره کار گزینی
 
------------------------------------------------------------------------------------ 

نامه اداری داخلی – با ماهیت در خواستی
(کارمند به واحد – تقاضای وام ضروری)
                                        
                                                                                                                    تاریخ...............
جناب آقای.............
رئیس محترم اداره ...........
موضوع:در خواست وام ضروری
    با سلام این جانب برای .................نیاز به...............ریال وام ضرور ی دارم
خواهشمند است دستور مساعدت صادر فرمایید.
 
                                                                                                 با تشکر بهرام ایرانی
                                                                                              کارشناس پژوهشی اداره
 
----------------------------------------------------------------------------------------